پارت ۴
پارت ۴
ا.ت: واقعا خوشبویه
م ا.ت:طعمشم امتحان کن
با چنگال یه تیکه گوشت کندم گذاشتم تو دهنم
ا.ت:واهه نمیشه اصن نمیدونم چی بگم این عالیهه
یه لبخند قشنگ زد
م ا.ت: میدونم
ا.ت:مامان واقعا باید به دست پختت اسکار بدن
خندید
م ا.ت:دیوونه شدی
ا.ت:بخدا با غذاهات دیوونه میشم
ا.ت:اگه مرد بودم باهات ازدواح میکردم
زد به بازوم خندید
م ا.ت: چی میگی؟ من تو رو نمیگرفتم
ا.ت: واقعا انقد بدم*خنده
م ا.ت:تو بهترین من هستی
ا.ت:اوهوم میخوام بهتر ترین باشم
یه لبخند زد
غذاشو شروع کرد
واقعا با اینکه دونفری تنها بودیمو هیچ حامی ای نداشتیم ولی شاد بودیم
خوشحالم و از زندگیم راضیم
م ا.ت: میدونی ساعت چنده؟
یه نگاه به گوشی کردم
ا.ت: وای چقدر زود سه صبح شد
م ا.ت:زود باش لباساتو عوض کن فردا باید بری مدرسه
ا.ت:اوهوم
بلند شدم از سر میزو لباسامو عوض کردم
رفتم از رستوران بیرون
ا.ت:بریم
مامانم در رستورانو قفل کرد
سوتر ماشینش شدم و منتظرش موندم
بلاخره سوار شد
م ا.ت:بریم؟
ا.ت:اوهوم
حرکت کردیم سمت خونه
خیلی خسته بودم
نمیدونستم کجام چشام رو هم رفتو خوابیدم
با تکون دادن یکنفر چشام باز شد
م ا.ت: ا.ت؟ ا.ت بیدار شو رسیدیم خونه
خیلی خوابالود از ماشین پیاده شدم وارده خونه شدم یه راست رفتم سمت اوتاقمو خوابیدم
...
ا.ت: واقعا خوشبویه
م ا.ت:طعمشم امتحان کن
با چنگال یه تیکه گوشت کندم گذاشتم تو دهنم
ا.ت:واهه نمیشه اصن نمیدونم چی بگم این عالیهه
یه لبخند قشنگ زد
م ا.ت: میدونم
ا.ت:مامان واقعا باید به دست پختت اسکار بدن
خندید
م ا.ت:دیوونه شدی
ا.ت:بخدا با غذاهات دیوونه میشم
ا.ت:اگه مرد بودم باهات ازدواح میکردم
زد به بازوم خندید
م ا.ت: چی میگی؟ من تو رو نمیگرفتم
ا.ت: واقعا انقد بدم*خنده
م ا.ت:تو بهترین من هستی
ا.ت:اوهوم میخوام بهتر ترین باشم
یه لبخند زد
غذاشو شروع کرد
واقعا با اینکه دونفری تنها بودیمو هیچ حامی ای نداشتیم ولی شاد بودیم
خوشحالم و از زندگیم راضیم
م ا.ت: میدونی ساعت چنده؟
یه نگاه به گوشی کردم
ا.ت: وای چقدر زود سه صبح شد
م ا.ت:زود باش لباساتو عوض کن فردا باید بری مدرسه
ا.ت:اوهوم
بلند شدم از سر میزو لباسامو عوض کردم
رفتم از رستوران بیرون
ا.ت:بریم
مامانم در رستورانو قفل کرد
سوتر ماشینش شدم و منتظرش موندم
بلاخره سوار شد
م ا.ت:بریم؟
ا.ت:اوهوم
حرکت کردیم سمت خونه
خیلی خسته بودم
نمیدونستم کجام چشام رو هم رفتو خوابیدم
با تکون دادن یکنفر چشام باز شد
م ا.ت: ا.ت؟ ا.ت بیدار شو رسیدیم خونه
خیلی خوابالود از ماشین پیاده شدم وارده خونه شدم یه راست رفتم سمت اوتاقمو خوابیدم
...
۲.۱k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.