ویو ته
ویو ته
اتو بردیمو زود تر دکتر خبر کردیم که تا برسیم برسه خونه کوک
رسیدیمو
اتو بردم خونه گزاشتم رو تخت کوک
( بچه ها یادم رف بنویسم کوک تمام این مدت نگران ات بود)
کوک: دکتر سریع خوبش کن
دکی: نگرن نباشیدد پاشه اگه ب رگی اسیب نرسیده باشه حالشون خب میشه
ته: اگه اسیب دیده باسه چی
دکی: لطفا از اتاق خارج شید
کوک: اخه .. میشه بمونم
دکی: ن
ته: ریا بریم
کوک: خو
منو کوک بیرون منتظر وایسادیم
کوک نگران بود اخه با ی میخ تو پا چه اتفاقی میوفتهه
یعد از ۱ ساعت
دکی امد بیرون
کوک: چیشد
دکی: اروم نگران نباشید ی سوراخ شدگی بود( سوراخ شدگی چیه)
کوک: الان چی
دکی: خب پای چپشو هس نمیکنه و بهوشه
ته : خب
دکی: باید هر روز پاندو عوض کنید قبل از باند پیچی از لین پماد بزنید
ته: ممتون
پمادو از دکی گرفتمو
پولو دادم و رف
کوک رف اتاق پیش ات
ویو ات
خب یکم حس فلجی داشتم ولی خب چیکنم
کوک امد
کوک: خبی
ات: اره
کوک: خیلی نگرانت بودم
ات: چرا زیاد مهم نبود
( میخ تا اخر رفته پاش میگه نهم نبود)
کوک: خیلی دیوونه اییی اون چه کارایی بود
ات؛ دیونه که اره ولی خب اون کارام نمیدونم
کوک: چطوری یاد گرفتی
ات: خب من از داییم یاد گرفتم که هترارو بم یاد داد بد سر پرشو یکم دوییدنما همیشه از پسر داییمام فراری بودم
کوک: فراری؟
ات: اوم
کوک: چرا
ات: خب ۳ تا پسر دایی دارم ستاشونم هول بد خب زندگی کردن با ستا پسرر
کوک: اخرش کاریت نکردن
ات: سلیطه تر از اینام
کوک: افرین
ته: تموم شد
کوک: اره
ته: پاشو بریم
ات: ببخشید که چلاقممممم( داد حرسی
ته: عه... پس بمون پیش جونگ کوککگ( تنه
ات: عههه
کوک: واسا واسا چرا یجور گفتی جونگ کوک
اتو بردیمو زود تر دکتر خبر کردیم که تا برسیم برسه خونه کوک
رسیدیمو
اتو بردم خونه گزاشتم رو تخت کوک
( بچه ها یادم رف بنویسم کوک تمام این مدت نگران ات بود)
کوک: دکتر سریع خوبش کن
دکی: نگرن نباشیدد پاشه اگه ب رگی اسیب نرسیده باشه حالشون خب میشه
ته: اگه اسیب دیده باسه چی
دکی: لطفا از اتاق خارج شید
کوک: اخه .. میشه بمونم
دکی: ن
ته: ریا بریم
کوک: خو
منو کوک بیرون منتظر وایسادیم
کوک نگران بود اخه با ی میخ تو پا چه اتفاقی میوفتهه
یعد از ۱ ساعت
دکی امد بیرون
کوک: چیشد
دکی: اروم نگران نباشید ی سوراخ شدگی بود( سوراخ شدگی چیه)
کوک: الان چی
دکی: خب پای چپشو هس نمیکنه و بهوشه
ته : خب
دکی: باید هر روز پاندو عوض کنید قبل از باند پیچی از لین پماد بزنید
ته: ممتون
پمادو از دکی گرفتمو
پولو دادم و رف
کوک رف اتاق پیش ات
ویو ات
خب یکم حس فلجی داشتم ولی خب چیکنم
کوک امد
کوک: خبی
ات: اره
کوک: خیلی نگرانت بودم
ات: چرا زیاد مهم نبود
( میخ تا اخر رفته پاش میگه نهم نبود)
کوک: خیلی دیوونه اییی اون چه کارایی بود
ات؛ دیونه که اره ولی خب اون کارام نمیدونم
کوک: چطوری یاد گرفتی
ات: خب من از داییم یاد گرفتم که هترارو بم یاد داد بد سر پرشو یکم دوییدنما همیشه از پسر داییمام فراری بودم
کوک: فراری؟
ات: اوم
کوک: چرا
ات: خب ۳ تا پسر دایی دارم ستاشونم هول بد خب زندگی کردن با ستا پسرر
کوک: اخرش کاریت نکردن
ات: سلیطه تر از اینام
کوک: افرین
ته: تموم شد
کوک: اره
ته: پاشو بریم
ات: ببخشید که چلاقممممم( داد حرسی
ته: عه... پس بمون پیش جونگ کوککگ( تنه
ات: عههه
کوک: واسا واسا چرا یجور گفتی جونگ کوک
۶.۳k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.