رمان زخم من
پارت 2
داشتم توسالن راه میرفتم که دختر عموی حسنا به اسم دریا از یکی ازکلاس ها اومد بیرون بعد همین طوری داشتیم راه میرفتیم
بهش گفتم میتونم بهت یه کاغذ بدم به حسنا میدی ولی
خودت نخونیاونم گفت باشه بعد از دفترچم کاغذ کندم
بعد داخلش نوشتم دوست دارم حسنا .این رو دادم به دریا و برد دقیقا یادمه
زنگ تفریح اخر بود و قرار بود بعد درس بریم خونه
خلاصه وقت رفتن شد وسایلامو زود برداشتم زود برم
ولی دیدم دم در وایستاده با نمه ای بهش داده بودم
بعد از در خارج شدم گفت بیا ثنا. اسم ثنا هستش.منم گرفتم بعد بهم گفت توش یه چیزی نوشتم منمچون ماسک زده بودم
قیافم شبیه مغرورا بودنامه گرفتم سرمو انداختم پایین و زود رفتم
سوار سرویس شدم با استرس باش کردم توش نوشنه بود
فردا درموردش حرف میزنیم بعد فرداش سه شنبه روز شانس
من بود پو تو قره کشی قرار شد من جلو بشینم برای اولین بار
بعد تاشب کلی فکر کردم تا اینکه فردا ......
ادامه دارد ......
داشتم توسالن راه میرفتم که دختر عموی حسنا به اسم دریا از یکی ازکلاس ها اومد بیرون بعد همین طوری داشتیم راه میرفتیم
بهش گفتم میتونم بهت یه کاغذ بدم به حسنا میدی ولی
خودت نخونیاونم گفت باشه بعد از دفترچم کاغذ کندم
بعد داخلش نوشتم دوست دارم حسنا .این رو دادم به دریا و برد دقیقا یادمه
زنگ تفریح اخر بود و قرار بود بعد درس بریم خونه
خلاصه وقت رفتن شد وسایلامو زود برداشتم زود برم
ولی دیدم دم در وایستاده با نمه ای بهش داده بودم
بعد از در خارج شدم گفت بیا ثنا. اسم ثنا هستش.منم گرفتم بعد بهم گفت توش یه چیزی نوشتم منمچون ماسک زده بودم
قیافم شبیه مغرورا بودنامه گرفتم سرمو انداختم پایین و زود رفتم
سوار سرویس شدم با استرس باش کردم توش نوشنه بود
فردا درموردش حرف میزنیم بعد فرداش سه شنبه روز شانس
من بود پو تو قره کشی قرار شد من جلو بشینم برای اولین بار
بعد تاشب کلی فکر کردم تا اینکه فردا ......
ادامه دارد ......
۱.۷k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.