رمان خانه ارواح
رمان خانه ارواح
پارت سی
آلیس:یکی دیگه بده
از اینکه اکتای باهام اون کارو کرده ناراحت بودم
از جام بلند شدم انقدر کل دنیا داشت دور ورم میچرخید
پام سر خورد
آلیس: آخ
افتادم توی بغل یکی
نمیتونستم ببینمش برا همون خواستم نقابشو بردارم
سری سرشو برد عقب
ناشناس: داری چیکار میکنی
نقابمو میخوای برداری
صداش چقدر آشنا به نظر میومد
آشنا به نظر میومد ولی من چرا یادم نمیاد
دیگه توان وایستادن نداشتم چشمام بستم
توی بغلش لم دادم
ناشناس: هی خانم بیدارشو با تو ام
بغلش زدم از مهمونی اومدم بیرون
چشماشو باز کرد
آلیس:منو کجا میری ها شیطون ها
دوباره بیهوش شدم
نقابشو آروم برداشتم از اینکه آلیس بود تعجب کرده بودم...
پارت سی
آلیس:یکی دیگه بده
از اینکه اکتای باهام اون کارو کرده ناراحت بودم
از جام بلند شدم انقدر کل دنیا داشت دور ورم میچرخید
پام سر خورد
آلیس: آخ
افتادم توی بغل یکی
نمیتونستم ببینمش برا همون خواستم نقابشو بردارم
سری سرشو برد عقب
ناشناس: داری چیکار میکنی
نقابمو میخوای برداری
صداش چقدر آشنا به نظر میومد
آشنا به نظر میومد ولی من چرا یادم نمیاد
دیگه توان وایستادن نداشتم چشمام بستم
توی بغلش لم دادم
ناشناس: هی خانم بیدارشو با تو ام
بغلش زدم از مهمونی اومدم بیرون
چشماشو باز کرد
آلیس:منو کجا میری ها شیطون ها
دوباره بیهوش شدم
نقابشو آروم برداشتم از اینکه آلیس بود تعجب کرده بودم...
۶.۳k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.