میخواهم بروم از شهر دوست داشتنت که دیگر در آن جایی برایم
میخواهم بروم از شهر دوست داشتنت که دیگر در آن جایی برایم نیست
و دست بکشم از این عشق که جز زخم چیزی برایم به جا نگذاشت
اما چ فایده
چشمهایت مبتلایم کرده اند تا مغز استخان به دوست داشتنت
ن میتوان رفت ن میتوان ماند
پس دور میایستم و به دوست داشتنت ادامه میدهم
اما بدان از تو دست کشیدم همانگونه که تو خواستی
این ماجرا رویایی شیرین بود یا حقیقتی تلخ نمیدانم
اما
این قصه دیگر ادامه ندارد...
و دست بکشم از این عشق که جز زخم چیزی برایم به جا نگذاشت
اما چ فایده
چشمهایت مبتلایم کرده اند تا مغز استخان به دوست داشتنت
ن میتوان رفت ن میتوان ماند
پس دور میایستم و به دوست داشتنت ادامه میدهم
اما بدان از تو دست کشیدم همانگونه که تو خواستی
این ماجرا رویایی شیرین بود یا حقیقتی تلخ نمیدانم
اما
این قصه دیگر ادامه ندارد...
۲.۸k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.