ف۲ پ ۵۹
ف۲ پ ۵۹
معامله گر و انیس بهم نگا کرد و هردو از جاشون بلند شدم انیس از اتاق خارج شد که دید ادوارد نیست با تعجب به ادوارد زنگ زد ولی جوابی نگرفت به سرعت با ارورا تماس گرفت
+ انیس همه جی اوکی شد؟
+ اره اره ولی ...ادوارد
انیس تا اومد حرفش رو کامل کنه دستمالی روی دماغش قرار گرفت و باعث افتادن گوشی شد ارورا با ترس بلند شد
+ صدای چی بود؟ آجی؟ اجیییییی
و صدای قطع شدن گوشی اومد ارورا لرزش دست سراغش اومد که اسم یونگی رو روی گوشیش دید به سرعت برداشت و جیغ کشید
× یونگییییی انیسسسس کمککک
_ چیشدههه؟
...........
دقایقی قبل*
یونگی و چیهوپ و وانیل وارد خونه شدن که با چهره های متعجب همه روبرو شدن نامجون به کیف تو دست یونا نگا کرد
_ میشه بدونم چخبر بوده؟
یونا سمت مبل رفت
+ خب...
یونگی هم خواست بره سمت بقیه که تهیونگ با لبخند گرفتش و گوشیش رو بهش داد یونگی اخمی کرد و نگاش کرد
_ چیه؟....پول میخوای؟
_ نه خواستم بگم که الهی زیبایی زنگ زد و نگران بود
یونگی هول شد تهیونگ رو سمت خودش کشید دم گوشش تهدیدش کرد
_ چیزی به کسی نمیگیاااا
_ نه نه غلط کنممم
_ خوبه.....بگو رفتم بخوابم
بعد این حرفش یونگی با عجله وارد اتاقش شد و به ارورا زنگ زد که با جیغش روبرو شد ......
دوستون دارم لذت ببریددد
معامله گر و انیس بهم نگا کرد و هردو از جاشون بلند شدم انیس از اتاق خارج شد که دید ادوارد نیست با تعجب به ادوارد زنگ زد ولی جوابی نگرفت به سرعت با ارورا تماس گرفت
+ انیس همه جی اوکی شد؟
+ اره اره ولی ...ادوارد
انیس تا اومد حرفش رو کامل کنه دستمالی روی دماغش قرار گرفت و باعث افتادن گوشی شد ارورا با ترس بلند شد
+ صدای چی بود؟ آجی؟ اجیییییی
و صدای قطع شدن گوشی اومد ارورا لرزش دست سراغش اومد که اسم یونگی رو روی گوشیش دید به سرعت برداشت و جیغ کشید
× یونگییییی انیسسسس کمککک
_ چیشدههه؟
...........
دقایقی قبل*
یونگی و چیهوپ و وانیل وارد خونه شدن که با چهره های متعجب همه روبرو شدن نامجون به کیف تو دست یونا نگا کرد
_ میشه بدونم چخبر بوده؟
یونا سمت مبل رفت
+ خب...
یونگی هم خواست بره سمت بقیه که تهیونگ با لبخند گرفتش و گوشیش رو بهش داد یونگی اخمی کرد و نگاش کرد
_ چیه؟....پول میخوای؟
_ نه خواستم بگم که الهی زیبایی زنگ زد و نگران بود
یونگی هول شد تهیونگ رو سمت خودش کشید دم گوشش تهدیدش کرد
_ چیزی به کسی نمیگیاااا
_ نه نه غلط کنممم
_ خوبه.....بگو رفتم بخوابم
بعد این حرفش یونگی با عجله وارد اتاقش شد و به ارورا زنگ زد که با جیغش روبرو شد ......
دوستون دارم لذت ببریددد
۳.۲k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.