𝕻𝖆𝖗𝖙4

𝕻𝖆𝖗𝖙4
سومین ویو: خدایا شکرت خلاص شدم هوف
یونجی: ( جیغغغ)
م.ی: اروم باش دخترم
یونجی: چطور ازم میخوای اروم باشم دارم میمیرم از ذوق ،وقتی من ازدواج کنم مبشم ملکه خاندان مین،این عالیه
سومین: اره عالیه قراره با اخلاقش پا*رت کنه احمق کی گفته از تو گش*اد خوشش میاد عجوزه
(فلش به بک فردا صبح عمارت مین)
شوگا: وسایلاتونو جمع کنید و اماده باشید یه جلسه هم تشکیل بدید
(فلش به بک عمارت کانگ)
سومین: خانم خبر رسیده جلسه هست و باید شرکت کنید
یونجی: پس حاظر شو بریم
سومین ویو: یونجی لباسشو پوشید و حرکت کردیم دقیقا نمیدونستم چه اتفاقی افتاده اما به نظر میومد اتفاقی افتاده و چیز خیلی مهمیه
{فلش به بک عمارت مین}
شوگا: ازتون خواستم شما اساتید به اینجا تشریف بیارید به دلیل اینکه مدتاهست یه نفر ما بین ما جاسوسه که قرار بود بار های جدیدمونو بیاره که برده
جین: اقای لی
شوگا: دقیقا-پس ازتون میخوام اماده باشید برای پیدا کردن محمومه ها همراه اون موش کثیف
همه: چشم
یونجی ویو: همه داشتن میرفتن منم دیدم شوگا تنهاست بیرون رفتم پیشش
یونجی: سلام
شوگا: سلام
یونجی: ببخشید من هیچ مشکلی با ماموریت ندارم اما هفته بعد که عقدمونه میرسیم جشنو بگی.......
شوگا: من کارای زیاد مهم تری دارم وقت اینو ندارم که به این چیزا فکر کنم و وقتم هدر بره
یونجی ویو: چرا اینقدر تخس و خشک و سرده چرا همچین میکنه وا باید با من مهربون تر باشه چون نامزدمشم شایدم نه دیدار اوله پس برای همین اینجوری حالا ببین اگه نزاشتم عاشق و مجنونم بشی