اعضای گروه ات و کوک اومدن فیلیکس پرید بغل ات

اعضای گروه ات و کوک اومدن فیلیکس پرید بغل ات
ات: هووو داداشم الان خفم میکنی
جونگکوک و تهیونگ: ات باید بره چکاب برا قلبش
ات: هععععی الان میام هاااا
ات ونینا مستقیم به مطب دکتر رفتن
ات: خب برم چیکار خوب که نمیشم
نینا: هعیتو بزرگتری من بیشتر مفهمم
ات: مگ دروووغه عههه
رسیدن
نینا: ارههه باش تو راست میگی
30 دقیقه بعد
از بلند گو صدا زدن خانم ات پیش دکتر.......
ات رقت داخل اتاق ازمایش گرفتن و
دکتر: ازمایش خا تا ساعت 7 شب اوکی میشن
ات: باش نمیخواد انقدر رسمی باشی باهم خیلی وقته دوستیم
دکتر: همسرت پشت سرته
ات: کدوم من کی ازدواج کردم خبر ندارم
جونگکوک: سلاااااام
ات: درد مرتیکه پفک براجی میای دنبال من
جونگکوک: متاسفم نگران زنم شدم
ات: زنت تو قبرستونه عه
خداحافظ دکتر(دکتر زنه)
مستقیم رفتم عمارت
کل بچه ها بودن عررر
منم به جمعشون پیوستم یهو یکی منو اورد بیرون
ات: چته وحشی
جونگکوک: وحشی پدرته عه وا ساعت 7 عه بلند شو بریم دکتر
ات: بلند خیلی وقت شدم مشکلی نیس به ناپدری من فحش بدی ولی پدر اصلیم دار ات میزنم
جونگکوک: باش حالا غیرتی نشو بریم
ات: مگ من با تو میام