part:6
part:6
_______________
تا آخر مهمونی هیچ حرفی نزدم
و پشت سر هم کاپ های شرابم رو خالی میکردم.....کاش زود وابسته نمیشدم......کاش میدونستم چقدر عوضی هستی...چقدر کاش ها زیاد و عذاب آورن...کاش هیچ جمله ای با ای کاش شروع نمیشد...
حالا کاملا مست بودم...حتی نمیدونستم دارم چه غلطی میکنم....پشت سرهم میخندیدم..اما هیچکدومشون از ته دلم نبود .... سمت یکی از پسرای جمع رفتم و گرم صحبت شدم....دیدم همون پسرس که گفت میخواد باهام ازدواج کنه
خنده ای کردم...نمیدونم چیشد بقیش رو یادم نمیاد...فقط میدونم دستی دور کمرم حلقه شد...
.
.
با سردرد روی تخت نشستم...
دیشب زیاده روی کردم....
نکنه گندی زده باشم.....
خدایا چرا جنبه ندادی...
زود رفتم و چپیدم تو حموم بوی الکل تنم باعث حالت تهوع میشد....لیف رو برداشتم و زیر دوش انقدر باهاش بدنم رو سابیدم ....تا پوستم سابیده شد...روونه شدن خون از روی پوستم...باعث پوزخندی برام شد..
از حموم بیرون اومدم و لباس راحتی پوشیدم موهام رو خشک کردم رفتم پایین....صاف روی کاناپه نشستم از خدمتکار خونه خواستم برام قهوه ای بیاره...تهیونگ و رائل سوهو و لیا و سهون هم توی سالن بودن.....
_من دیشب کار اشتباهی که نکردم؟
سوهو:تو هیچ کاری نکردی
_جدی؟
تهیونگ:از مظلوم نمایی بدم میاد
_خب به درک:)
رائل:مگه تو دیشب یه پسری رو نبوسیدی؟
_هاااااااااااا!من کس رو بوسیدم؟
رائل:قدش متوسط...پوست سفید...بدن لاغر...لب های صورتی قرمز مانند....چشمای تقریبا کشیده...بی حال
_عا اون لی نو بوده اشکال نداره
تهیونگ:درسته.. .ه....رزه بازی از کی اشکال داشته
_من ه..رزم؟؟یا تویی که با این وجود که زن داشتی رفتی دست یکی دیگه رو هم گرفتی آوردی تو خونت که قراره زنت شه جواب بده
با داد گفتم....بلند شد و دستش رو برد بالا بهم سیلی بزنه...اما دستش توی هوا خشک شد...
_همین یکارو نکردی یالا بزن بزنن
حرصی به چشماش خیره شدم که....
^____^
توت فرنگی هام پارت جدید 🍓
همینجوری حمایت کنید تا برای پارت گذاری انرژی داشته باشم🫠
_______________
تا آخر مهمونی هیچ حرفی نزدم
و پشت سر هم کاپ های شرابم رو خالی میکردم.....کاش زود وابسته نمیشدم......کاش میدونستم چقدر عوضی هستی...چقدر کاش ها زیاد و عذاب آورن...کاش هیچ جمله ای با ای کاش شروع نمیشد...
حالا کاملا مست بودم...حتی نمیدونستم دارم چه غلطی میکنم....پشت سرهم میخندیدم..اما هیچکدومشون از ته دلم نبود .... سمت یکی از پسرای جمع رفتم و گرم صحبت شدم....دیدم همون پسرس که گفت میخواد باهام ازدواج کنه
خنده ای کردم...نمیدونم چیشد بقیش رو یادم نمیاد...فقط میدونم دستی دور کمرم حلقه شد...
.
.
با سردرد روی تخت نشستم...
دیشب زیاده روی کردم....
نکنه گندی زده باشم.....
خدایا چرا جنبه ندادی...
زود رفتم و چپیدم تو حموم بوی الکل تنم باعث حالت تهوع میشد....لیف رو برداشتم و زیر دوش انقدر باهاش بدنم رو سابیدم ....تا پوستم سابیده شد...روونه شدن خون از روی پوستم...باعث پوزخندی برام شد..
از حموم بیرون اومدم و لباس راحتی پوشیدم موهام رو خشک کردم رفتم پایین....صاف روی کاناپه نشستم از خدمتکار خونه خواستم برام قهوه ای بیاره...تهیونگ و رائل سوهو و لیا و سهون هم توی سالن بودن.....
_من دیشب کار اشتباهی که نکردم؟
سوهو:تو هیچ کاری نکردی
_جدی؟
تهیونگ:از مظلوم نمایی بدم میاد
_خب به درک:)
رائل:مگه تو دیشب یه پسری رو نبوسیدی؟
_هاااااااااااا!من کس رو بوسیدم؟
رائل:قدش متوسط...پوست سفید...بدن لاغر...لب های صورتی قرمز مانند....چشمای تقریبا کشیده...بی حال
_عا اون لی نو بوده اشکال نداره
تهیونگ:درسته.. .ه....رزه بازی از کی اشکال داشته
_من ه..رزم؟؟یا تویی که با این وجود که زن داشتی رفتی دست یکی دیگه رو هم گرفتی آوردی تو خونت که قراره زنت شه جواب بده
با داد گفتم....بلند شد و دستش رو برد بالا بهم سیلی بزنه...اما دستش توی هوا خشک شد...
_همین یکارو نکردی یالا بزن بزنن
حرصی به چشماش خیره شدم که....
^____^
توت فرنگی هام پارت جدید 🍓
همینجوری حمایت کنید تا برای پارت گذاری انرژی داشته باشم🫠
۱۲.۵k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.