یونگی: منم دلم برات تنگ شده بود
یونگی: منم دلم برات تنگ شده بود
یونا: خیلی وقته ندیدمت ماسک رو در بیار ببینمت
یونگی: اجی گلم نمیشههههه میدونم دوست داری منو ببینی ک چ شکلی هستم ولی نمیشه صورتمو نسون بدم دوست ندارم
یونا: خیلی بدجنسییییییییییییی من الان4سالـه پیشت نیستم و تو نمیتونی این یه مار کوچولو برام انجام بدی
یونگی: هرچی بخوای رو من. تو فرانسه برات گذاشتم ولی اجی گلم نع نمیشه ماسکمو در بیارم
یونا: ایششششش نخواستیم
یونگی: ممنونم از درک زیبات
یونا: قابلی نداشتم
یونگی: خیلی تغییر کردی یونا
یونا: چطور
یونگی: وقتی رفتی از اینجا زیبا بودی و لی الان زیبا تر شدی
یونا: عهههه بسه از تعریف
یونگی: اوکی
یونا: گوشنمه
یونگی: غذا تو راه
یونا: اها دست درد نکنه منتظر میشم تا غذا برسه بیا بیشن دیگه
تو اشپز خونه داشتم شربت اماده میکردم اماده شد داخل سینی گذاشتم و رفتم پیش یونا نشستم
یونگی: بفرما اینم ی شربت خوشمزه برا ی دختر کیوت و بانمک
یونا: خواهش میکنم
یونگی: میگم یوناااا دوست پسر داری
یونا: در حالی ک داشت شربت میخورد یهو شربت پرید تو گلوش شروع کرد سرفه کردن
یونگی: عههههه وا چی شد ( میزد پشت رو کمرش
یونا : چیزی نیست گفتی دوست پسر اهم دارم
یونگی: به به خواهرم دیگه ی بچه نیست
یونا: عههههه نگو. بگه دیگه من ناسلامتی 20سالمه
یونگی: باز هم برام همون یونا 10سالـه هستی
یونا: لبخند
داشتم با یونا حرف میزدم ک زنگ در خوردم دیدم ک پیک موتوری غذا رو اورده بود براش درو باز کردم حساب کرپم باهاش رفتم برا یونا غذا. رو گذاشتم و قتی غذا رو تموم کرد رفتم ظرف ها رو گذاشتم تو ماشین ظرفشویی و امدم نشستم پیشش داشتم میگفتیم و میخندیدم ک یهپ ب حرف در امد
یونا: داداش یکی از دوستام کره هست اشکال نداره بهش زنگ بزنم بیاد
یونگی: راحت باش زنگ بزن بیاد
یونا: اوکی ولی دختره خجالتیه ماسک میزنه درست مثل تو
یونگی: باشه بزنگ
یونا رفت زنگ زد دختره وقتی گفت ماسک میزنه همیشه یاد مائـل افتادم خدا خدا میکردم مائـل باشه نمیدونم. چرا ولی دوست دارم همه جا این دختر رو ببینم دیدم یونا امد پیشم ک گفتم
یونگی: چی ش د دوست راضی شد بیاد
یونا: اهم الان میاد
بعد 20مین
از پس تو دلم دعا میکردم مائـل باشه ک نفهمیدم چقدر زمان زود گذشت و زنگ در خوردم رفتم درو باز کردم ک...........
یونا: خیلی وقته ندیدمت ماسک رو در بیار ببینمت
یونگی: اجی گلم نمیشههههه میدونم دوست داری منو ببینی ک چ شکلی هستم ولی نمیشه صورتمو نسون بدم دوست ندارم
یونا: خیلی بدجنسییییییییییییی من الان4سالـه پیشت نیستم و تو نمیتونی این یه مار کوچولو برام انجام بدی
یونگی: هرچی بخوای رو من. تو فرانسه برات گذاشتم ولی اجی گلم نع نمیشه ماسکمو در بیارم
یونا: ایششششش نخواستیم
یونگی: ممنونم از درک زیبات
یونا: قابلی نداشتم
یونگی: خیلی تغییر کردی یونا
یونا: چطور
یونگی: وقتی رفتی از اینجا زیبا بودی و لی الان زیبا تر شدی
یونا: عهههه بسه از تعریف
یونگی: اوکی
یونا: گوشنمه
یونگی: غذا تو راه
یونا: اها دست درد نکنه منتظر میشم تا غذا برسه بیا بیشن دیگه
تو اشپز خونه داشتم شربت اماده میکردم اماده شد داخل سینی گذاشتم و رفتم پیش یونا نشستم
یونگی: بفرما اینم ی شربت خوشمزه برا ی دختر کیوت و بانمک
یونا: خواهش میکنم
یونگی: میگم یوناااا دوست پسر داری
یونا: در حالی ک داشت شربت میخورد یهو شربت پرید تو گلوش شروع کرد سرفه کردن
یونگی: عههههه وا چی شد ( میزد پشت رو کمرش
یونا : چیزی نیست گفتی دوست پسر اهم دارم
یونگی: به به خواهرم دیگه ی بچه نیست
یونا: عههههه نگو. بگه دیگه من ناسلامتی 20سالمه
یونگی: باز هم برام همون یونا 10سالـه هستی
یونا: لبخند
داشتم با یونا حرف میزدم ک زنگ در خوردم دیدم ک پیک موتوری غذا رو اورده بود براش درو باز کردم حساب کرپم باهاش رفتم برا یونا غذا. رو گذاشتم و قتی غذا رو تموم کرد رفتم ظرف ها رو گذاشتم تو ماشین ظرفشویی و امدم نشستم پیشش داشتم میگفتیم و میخندیدم ک یهپ ب حرف در امد
یونا: داداش یکی از دوستام کره هست اشکال نداره بهش زنگ بزنم بیاد
یونگی: راحت باش زنگ بزن بیاد
یونا: اوکی ولی دختره خجالتیه ماسک میزنه درست مثل تو
یونگی: باشه بزنگ
یونا رفت زنگ زد دختره وقتی گفت ماسک میزنه همیشه یاد مائـل افتادم خدا خدا میکردم مائـل باشه نمیدونم. چرا ولی دوست دارم همه جا این دختر رو ببینم دیدم یونا امد پیشم ک گفتم
یونگی: چی ش د دوست راضی شد بیاد
یونا: اهم الان میاد
بعد 20مین
از پس تو دلم دعا میکردم مائـل باشه ک نفهمیدم چقدر زمان زود گذشت و زنگ در خوردم رفتم درو باز کردم ک...........
۳.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.