p14
p14
ویو رایا
داشتم برمیگشتم که گوشیم زنگ خورد ، گو وونه
گو وون : رایا اونی ، سلام خوبی؟ میخواستم بگم اجرای مدرسمون افتاده ۴ روز دیگه ، شرمنده
رایا : سلام ، نه نه اوکیه خودم میام آرایشت میکنم واسه اون موقع
گو وون : مرسی اونی بای بای
رایا : بای
رسیدم خونه
رایا : من اومدم ، مامانننن؟
مامان : خوش اومدی ، چه خبر؟
رایا : سلامتی ، غذا چی داریم؟
مامان : شیکمو ، بولگوکی
رایا : یسسسس
_فردا صبح
ویو رایا
اخیش......امروز تعطیله.....
گوشیم رو برداشتم دیدم سوآ تو گروه گفته....
سوآ : بچه ها امروز تعطیله میاین بریم خوشگذرونی؟
همه اوکی داده بودن ولی نمیدونستن کجا بریم
پیشنهاد دادم : بریم پیست موتورسواری؟ من و سوجون که موتور داریم ، بقیه هم اجاره میکنن ، پایه این؟
همه :👍🏻
گفتم : اوکی پس ساعت ۱۰ همه بیاین به این آدرس*****
الان ساعت ۸:۰۵ بود پس وقت داشتم تا آماده شم . رفتم یه دوش گرفتم و موهامو خشک کردم گوشیمو نگاه کردم ، ساعت ۹:۱۵ بود . لباسمو پوشیدم و رفتم بیرون . موتورمو روشن کردم و سوار شدم و راه افتادم.....
خب سر ساعت رسیدم....همه رسیده بودن
سوآ : رایاااا خب حالا چیکار کنیم ؟
رایا : چطوره یه تورنمنت بزاریم؟ الان ۶ نفریم من ، سوآ ، سوجون ، سوهو ، چورونگ ، ته هون . دو به دو باهم مسابقه میدیم . دو نفر آخری که باهم مسابقه میدن هرچی برنده شد، برنده تورنمنته ، الان اینجوری مسابقه میدیم ، من و سوآ ، چورونگ و ته هون ، سوهو و سوجون .
سوآ : من و ته هون که بلد نیستیم
رایا : یه دقیقه بیشتر وقت نمیبره بهتون یاد میدم....
_ بعد از آموزش توسط استاد کیم
رایا : خب اولین مسابقه من و سوآ
رفتیم نشستیم رو موتور ها
سوآ : هوامو داشته باشیااا
رایا : نترس ، دارمت
شروع کردیم به مسابقه ، خب من بردم
مسابقه بعدی : چورونگ و ته هون مساوی کردن پس از دور خارج میشن چون برنده نداریم
مسابقه بعدی رو هم سوجون با اختلاف خیلی کمی برد.
خب الان فقط من و سوجونیم
سوآ : کیم را ، مواظب باشیاااااا
رایا : نگران نباش من میبرم
رفتیم رو موتور ها نشستیم
سوآ : با شمارش من ، آماده باشین ۱...۲...۳
گاز دادیم و رفتیم . تقریبا هم سطح بودیم. توی راه یه مسیر خیلی باریک داشت ، رسیدیم به همین مسیر.....
ویو سوجون
چون هم سطح بودیم رد شدن از این مسیر سخت بود . یهو گازش رو گرفتم که رد شم که....
سوآ : رایاااااااااا مواظب باشششششششششش رایااااااااااااااااا
ویو رایا
افتادم رو زمین......سرم خیلی درد میکرد.....مایع گرمی رو احساس کردم......این......این....
خونه؟🩸
_
اس دو لباس رایا
فعلا تو خماری بمونید تا بعد
بایییی
ویو رایا
داشتم برمیگشتم که گوشیم زنگ خورد ، گو وونه
گو وون : رایا اونی ، سلام خوبی؟ میخواستم بگم اجرای مدرسمون افتاده ۴ روز دیگه ، شرمنده
رایا : سلام ، نه نه اوکیه خودم میام آرایشت میکنم واسه اون موقع
گو وون : مرسی اونی بای بای
رایا : بای
رسیدم خونه
رایا : من اومدم ، مامانننن؟
مامان : خوش اومدی ، چه خبر؟
رایا : سلامتی ، غذا چی داریم؟
مامان : شیکمو ، بولگوکی
رایا : یسسسس
_فردا صبح
ویو رایا
اخیش......امروز تعطیله.....
گوشیم رو برداشتم دیدم سوآ تو گروه گفته....
سوآ : بچه ها امروز تعطیله میاین بریم خوشگذرونی؟
همه اوکی داده بودن ولی نمیدونستن کجا بریم
پیشنهاد دادم : بریم پیست موتورسواری؟ من و سوجون که موتور داریم ، بقیه هم اجاره میکنن ، پایه این؟
همه :👍🏻
گفتم : اوکی پس ساعت ۱۰ همه بیاین به این آدرس*****
الان ساعت ۸:۰۵ بود پس وقت داشتم تا آماده شم . رفتم یه دوش گرفتم و موهامو خشک کردم گوشیمو نگاه کردم ، ساعت ۹:۱۵ بود . لباسمو پوشیدم و رفتم بیرون . موتورمو روشن کردم و سوار شدم و راه افتادم.....
خب سر ساعت رسیدم....همه رسیده بودن
سوآ : رایاااا خب حالا چیکار کنیم ؟
رایا : چطوره یه تورنمنت بزاریم؟ الان ۶ نفریم من ، سوآ ، سوجون ، سوهو ، چورونگ ، ته هون . دو به دو باهم مسابقه میدیم . دو نفر آخری که باهم مسابقه میدن هرچی برنده شد، برنده تورنمنته ، الان اینجوری مسابقه میدیم ، من و سوآ ، چورونگ و ته هون ، سوهو و سوجون .
سوآ : من و ته هون که بلد نیستیم
رایا : یه دقیقه بیشتر وقت نمیبره بهتون یاد میدم....
_ بعد از آموزش توسط استاد کیم
رایا : خب اولین مسابقه من و سوآ
رفتیم نشستیم رو موتور ها
سوآ : هوامو داشته باشیااا
رایا : نترس ، دارمت
شروع کردیم به مسابقه ، خب من بردم
مسابقه بعدی : چورونگ و ته هون مساوی کردن پس از دور خارج میشن چون برنده نداریم
مسابقه بعدی رو هم سوجون با اختلاف خیلی کمی برد.
خب الان فقط من و سوجونیم
سوآ : کیم را ، مواظب باشیاااااا
رایا : نگران نباش من میبرم
رفتیم رو موتور ها نشستیم
سوآ : با شمارش من ، آماده باشین ۱...۲...۳
گاز دادیم و رفتیم . تقریبا هم سطح بودیم. توی راه یه مسیر خیلی باریک داشت ، رسیدیم به همین مسیر.....
ویو سوجون
چون هم سطح بودیم رد شدن از این مسیر سخت بود . یهو گازش رو گرفتم که رد شم که....
سوآ : رایاااااااااا مواظب باشششششششششش رایااااااااااااااااا
ویو رایا
افتادم رو زمین......سرم خیلی درد میکرد.....مایع گرمی رو احساس کردم......این......این....
خونه؟🩸
_
اس دو لباس رایا
فعلا تو خماری بمونید تا بعد
بایییی
۳.۲k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.