پارت سه
#پارت_سه
کاتسومی دستاشو از روی بدن جونگکوک برداشت نشست به نیم روخ جونگکوک نگاه کرد چشماشو. بسته بود..
-اما تازه اونجا بودیم
کوک+خوب که چی؟ دوست نداری بری
نه اینکه دوس نداشته باشه.. دوس داشت ولی مادر جونگکوک مدام دختررو اذیت میکرد میگفت باعث جدای پسر از اونه... کاتسومی از تخ..ت پایین امد تا دستاشو بشوره اما جونگکوک نیم خیز شد مچ دست دختررو گرفت کشیدش با افتادن کاتسومی توی تخ..ت روش خیمه زد کاتسومی با دست گذاشت روی سی..نه مرد زم زمه کرد.
-د. د. ددی دستام.. چرمه
جونگکوک دست دور کمر دختر برد توی یه حرکت چرخوندش کاتسومی از چرب بودن دستاش که تخ.. ت کث..یف نشه سعی میکرد روی موچ دستش تعدل داشته باشه.... جونگکوک موهای دختررو کنار زد و چند دکمه لبا..س دختررو باز کرد. روی زا.نو هاش نشست و دختر رو هم بلند کرد کاتسومی روی زانو نشست ولی با فرو رفتن گن توی سی..نش لبشو گاز گرفت جونگکوک لباس رو از ت..ن دختر درا..ورد کاتسومی پشتش به جونگکوک بود و خوشحال بود بلاخره قرار از اون گن محکم خلاص بشه..
-دستام
کوک+دستمال هستش
جونگکوک با گرفتن روبان وکشیدن روبان یکی یکی بنده هارو باز میکرد کاتسومی با هر باز شدن روبان لبخندش بیشتر میشد با جدا شدن گن از تنش اه ارومی کشید جونگکوک لب روی شونه دختر گذاشت بو..سیدش دو دستش رو جلو برد با گرفتن هردو س.ینه دختر کنار گوش کاتسومی نا.له کرد..
کوک+اه بیب
کاتسومی با فشار و مال. یدن سی. نش چشم روی هم گذاشت سرشو روی شونه مرد گذاشت..جونگکوک دست راستشو پایین برد و زیپ بغ.ل دامن دختررو باز کرد...
کاتسومی دستاشو از روی بدن جونگکوک برداشت نشست به نیم روخ جونگکوک نگاه کرد چشماشو. بسته بود..
-اما تازه اونجا بودیم
کوک+خوب که چی؟ دوست نداری بری
نه اینکه دوس نداشته باشه.. دوس داشت ولی مادر جونگکوک مدام دختررو اذیت میکرد میگفت باعث جدای پسر از اونه... کاتسومی از تخ..ت پایین امد تا دستاشو بشوره اما جونگکوک نیم خیز شد مچ دست دختررو گرفت کشیدش با افتادن کاتسومی توی تخ..ت روش خیمه زد کاتسومی با دست گذاشت روی سی..نه مرد زم زمه کرد.
-د. د. ددی دستام.. چرمه
جونگکوک دست دور کمر دختر برد توی یه حرکت چرخوندش کاتسومی از چرب بودن دستاش که تخ.. ت کث..یف نشه سعی میکرد روی موچ دستش تعدل داشته باشه.... جونگکوک موهای دختررو کنار زد و چند دکمه لبا..س دختررو باز کرد. روی زا.نو هاش نشست و دختر رو هم بلند کرد کاتسومی روی زانو نشست ولی با فرو رفتن گن توی سی..نش لبشو گاز گرفت جونگکوک لباس رو از ت..ن دختر درا..ورد کاتسومی پشتش به جونگکوک بود و خوشحال بود بلاخره قرار از اون گن محکم خلاص بشه..
-دستام
کوک+دستمال هستش
جونگکوک با گرفتن روبان وکشیدن روبان یکی یکی بنده هارو باز میکرد کاتسومی با هر باز شدن روبان لبخندش بیشتر میشد با جدا شدن گن از تنش اه ارومی کشید جونگکوک لب روی شونه دختر گذاشت بو..سیدش دو دستش رو جلو برد با گرفتن هردو س.ینه دختر کنار گوش کاتسومی نا.له کرد..
کوک+اه بیب
کاتسومی با فشار و مال. یدن سی. نش چشم روی هم گذاشت سرشو روی شونه مرد گذاشت..جونگکوک دست راستشو پایین برد و زیپ بغ.ل دامن دختررو باز کرد...
۳.۰k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.