p5
p5
_بعد از مدرسه
ویو رایا
رسیدم خونه
رایا : اوماااا
مامان : بله ، چیه؟
رایا : گشنمهههه غذا چی داریم؟؟؟؟
مامان : رامیون رو گازه برو وردار بخور
رایا : اونی کی میاد؟
مامان : کارش ساعت ۶ تموم میشه،چطور؟
رایا : میخوام باهم بریم خرید
فلش بک به مدرسه
سوآ : راستی رایا میخوایم امروز با سوهو و سوجون و ته هون بریم شهربازی بعدم بریم کارائوکه میای؟ تروخداااااا
رایا : آه باشه
پایان فلش بک
مامان : خرید واسه چی؟
رایا : میخوام با دوستام برم بیرون
مامان : آهان.... میگم رایا...احیانا...اونا....قضیه ی ....چشمتو که نفهمیدن....هان؟؟؟
رایا : مامان تو چرا انقد نگرانی که بفهمن.....نکنه خجالت میکشی؟؟؟
مامان : رایا من مادرتم....دوست دارم....از چی خجالت بکشم؟...فقط نمی خوان دوباره بدون دوست بمونی دخترم
رایا : باشه
ویو رایا
میخواستم تمرین کنم....لباسم رو پوشیدمو زدم بیرون رفتم جایی که همیشه تمرین میکنم یخ خونه ی متروکه تو منطقه ی سامسونگدونگ...شروع به تمرین کردم....یه ربع که گذشت یه صدایی شنیدم برگشتم دیدم هان سوجونه
ویو سوجون
داشتم قدم میزدم که یه صدایی شنیدم...دنبالش کردمو رسیدم به یه خونه متروکه،رفتم داخل...همون دختره رایا داشت تمرین میکرد.....واو.....خیلی.....باحاله....یهو انگار متوجهم شد و برگشت سمتم
رایا : هی تو اینجا چیکار میکنی
سوجون : اومدم قدم بزنم...تو چی ؟
رایا : اومدم بنایی😐نظرت خودت چیه؟😠
سوجون : بهم یاد بده
رایا : جانم؟ چیو؟
سوجون : بنایی دیگه....نظر خودت چیه؟؟؟😂😂😂
رایا : یاااا ادای منو در میاری؟🙄بیخیال...چرا میخوای یاد بگیری؟
سوجون : ام....چون...باحاله...؟؟؟
رایا :🤨
سوجون : 😐😑😐😑😐
رایا : باشه😕
سوجون : ایول
رایا : خب اول باید باهام مبارزه کنی تا ببینم چقد بلدی
سوجون : باشه...هه آماده باخت باش😏
سوجون به رایا حمله کرد و خواست بهش نشت بزنه که رایا مشتشو گرفتو پیچوند.سوجون اومد به رایا لگد بزنه که رایا پاشو گرفتو پیوند طوری که با کمر رفت تو زمین بعد رایا دوتا دستشو گرفتو بهم چسبوند و کوبیدش تو دیوار
رایا : یااا وضعت خیلی خرابه ها😂😂😂
سوجون : ب...با...شه...می.....شه.....ولم....کنی...؟؟
رایا : باشه
سوجون : وای خیلی خوب بود...چجوری یاد گرفتی؟؟؟
رایا : ما اینیم دیگه😎
سوجون : راستی چرا موهات همیشه رو صورتته؟( دستشو برد جلو که موهاشو بزنه کنار )
رایا با تندی : به تو ربطی نداره
سوجون : هی....بزار ببینم دیگه ( سعی میکرد موهای رایا رو بزنه کنار و بلاخره موفق شد )
رایا با داد : الان راضی شدی؟؟؟؟اره چشمام دورنگه ، که چی؟؟؟؟؟الان توهم مثل بقیه میخوای بهم بگی عجیب غریب و زشت؟؟؟؟اره؟؟؟؟یا میخوای بری به همه بگی؟؟؟خب بزار خیالتو راحت کنم هر غل*طی هم که بکنی برام مهم نیستتتتت
سوجون : تو.....
اس دو لباس رایا واسه تمرین
_بعد از مدرسه
ویو رایا
رسیدم خونه
رایا : اوماااا
مامان : بله ، چیه؟
رایا : گشنمهههه غذا چی داریم؟؟؟؟
مامان : رامیون رو گازه برو وردار بخور
رایا : اونی کی میاد؟
مامان : کارش ساعت ۶ تموم میشه،چطور؟
رایا : میخوام باهم بریم خرید
فلش بک به مدرسه
سوآ : راستی رایا میخوایم امروز با سوهو و سوجون و ته هون بریم شهربازی بعدم بریم کارائوکه میای؟ تروخداااااا
رایا : آه باشه
پایان فلش بک
مامان : خرید واسه چی؟
رایا : میخوام با دوستام برم بیرون
مامان : آهان.... میگم رایا...احیانا...اونا....قضیه ی ....چشمتو که نفهمیدن....هان؟؟؟
رایا : مامان تو چرا انقد نگرانی که بفهمن.....نکنه خجالت میکشی؟؟؟
مامان : رایا من مادرتم....دوست دارم....از چی خجالت بکشم؟...فقط نمی خوان دوباره بدون دوست بمونی دخترم
رایا : باشه
ویو رایا
میخواستم تمرین کنم....لباسم رو پوشیدمو زدم بیرون رفتم جایی که همیشه تمرین میکنم یخ خونه ی متروکه تو منطقه ی سامسونگدونگ...شروع به تمرین کردم....یه ربع که گذشت یه صدایی شنیدم برگشتم دیدم هان سوجونه
ویو سوجون
داشتم قدم میزدم که یه صدایی شنیدم...دنبالش کردمو رسیدم به یه خونه متروکه،رفتم داخل...همون دختره رایا داشت تمرین میکرد.....واو.....خیلی.....باحاله....یهو انگار متوجهم شد و برگشت سمتم
رایا : هی تو اینجا چیکار میکنی
سوجون : اومدم قدم بزنم...تو چی ؟
رایا : اومدم بنایی😐نظرت خودت چیه؟😠
سوجون : بهم یاد بده
رایا : جانم؟ چیو؟
سوجون : بنایی دیگه....نظر خودت چیه؟؟؟😂😂😂
رایا : یاااا ادای منو در میاری؟🙄بیخیال...چرا میخوای یاد بگیری؟
سوجون : ام....چون...باحاله...؟؟؟
رایا :🤨
سوجون : 😐😑😐😑😐
رایا : باشه😕
سوجون : ایول
رایا : خب اول باید باهام مبارزه کنی تا ببینم چقد بلدی
سوجون : باشه...هه آماده باخت باش😏
سوجون به رایا حمله کرد و خواست بهش نشت بزنه که رایا مشتشو گرفتو پیچوند.سوجون اومد به رایا لگد بزنه که رایا پاشو گرفتو پیوند طوری که با کمر رفت تو زمین بعد رایا دوتا دستشو گرفتو بهم چسبوند و کوبیدش تو دیوار
رایا : یااا وضعت خیلی خرابه ها😂😂😂
سوجون : ب...با...شه...می.....شه.....ولم....کنی...؟؟
رایا : باشه
سوجون : وای خیلی خوب بود...چجوری یاد گرفتی؟؟؟
رایا : ما اینیم دیگه😎
سوجون : راستی چرا موهات همیشه رو صورتته؟( دستشو برد جلو که موهاشو بزنه کنار )
رایا با تندی : به تو ربطی نداره
سوجون : هی....بزار ببینم دیگه ( سعی میکرد موهای رایا رو بزنه کنار و بلاخره موفق شد )
رایا با داد : الان راضی شدی؟؟؟؟اره چشمام دورنگه ، که چی؟؟؟؟؟الان توهم مثل بقیه میخوای بهم بگی عجیب غریب و زشت؟؟؟؟اره؟؟؟؟یا میخوای بری به همه بگی؟؟؟خب بزار خیالتو راحت کنم هر غل*طی هم که بکنی برام مهم نیستتتتت
سوجون : تو.....
اس دو لباس رایا واسه تمرین
۳.۲k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.