پارت⁵
پارت⁵
بادوم
ناشناس: هیونجین صورت اونسوم اورد
نزدیک صورت خودش.
اونسوم تند تند نفس میکشید
هیونجین جور ترسناکی به اونسوم نگا کرد
هیونجین: چیه ترسیدی
ناشناس: کمر بندو ول میکنه میندازه
اونور و دستشو دور گردنش میپیچه و
صورتشو نزدیک میاره
اونسوم دست و پا میزنه
اونسوم: ولم ولم ولم کن
هیونجین: میتونم ترسو تو چشات ببینم
ناشناس: چونه اونسوم و گرفت و
ل.ب.ا.ش.و به طور وحشیانه بوسید
من: نمیدونم اینو گفتمگشنم شد چرا😐
نه اون فکر و نکنید ضعف کردم
خجالت بکشید لایک نمیکنید گشنه
گشنه دارمبراتون پارت مینویسم😶
هیونجین: اوح
من: نه نه هنو به جای باریک نرسید چون
نویسنده خجالت میکشه😂
ناشناس: اونسوم ل.ب.ا.ی هیونجین و گاز گرفت
هیونجین: چته وحشی
اونسوم: ولم کن
هیونجین: عه راست میگی
ناشناس: ید.فه شروع به مک.یدن گردن اونسوم کردش
من: وای ☠ دارم اب میشم از خشالت🤣
اونسوم: و و و لم کنننن
هیونجین: ( سرشو اورد بالا پوزخندی زدو دوباره سرشو اوردپایین) نمیگذرم از این بدن🤤🤣
من: من سکته🙄🤯😵😨
ناشناس:اونسوم چون تب داشت و احتمال اینکه تشنج کنه زیاد بود بیهوش شد.
هیونجین سرشو اورد بالا
هیونجین: اونسوم اونسوم اونسوممم~~
ناشناس: دستشو گذاشت رو پیشونیش
هیونجین:وای واقعا وضعش بده
ناشناس: اونسوم بغل کرد و رفت تو بار
لیسا.سومون.لینو.سوهو.اون وو:😨
واقعیه؟
لیسا: اره واقعیه
سوهو: هیونجین کجا میری؟
هیونجین: به تو ربطی داره؟
سوهو: باید بدونم همکارمو کجا میبری چیکارش کردی رنگش بد پریده
هیونجین: دارم میبرمش خونمون حالش موقع تصفیه حساب با بدنش بیهوش شد
اون وو: شوخی که نمیکنی؟؟
هیونجین: نه من تاحالا باهاتون شوخی کردم؟
لینو: گفتم اینو یه دکتر ببرید گردنشم که کبود کردی چونه شم که جا فشار زیاده مطمعنی عاشقش نشدی
هیونجین: نه کصخلم( ولی به چی تو
گبلش هس عاخشش شده من میدونم🤣)
ناشناس: هیونجین رفت اونسوم و
گذاشت تو ماشین و سوار ماشین شد
و سر اونسوم و گذاشت روپاهاش
راننده: کجا برم؟
هیونجین: خونه
راننده: باشه
پرش زمانی³⁰دیقه بعد
هیونجین: این چرا بیدار نمیشه؟
راننده: نمیدونم
هیونجین: یه دکتر بیار خونه
راننده: باشه
ناشناس: رسیدن اونسوم و مثل بچه ها
تو قنداق بغل کرد و رفت توی اتاق
من: باحاله🤣
ناشناس: رفت حموم تو وان آب سرد ریخت و اونسوم بغل کرد و لباساشو در اورد و انداخت توی وان
هیونجین: ولی چه ب.د.ن.ی داره
ناشناس: شامپو رو برداشت و ریخت رو سر اونسوم و موهاش و مالش داد
هیونجین:مگه بچس بشورمش ؟
نه میشورمش نه چرا بشورمش بزا شامپو زدم رو سرش بشورم دیه بهش دست نمیزنم
ناشناس: دوش و گرفت رو سر اونسوم و موهاشو گرفت و مالید
ناگهان لپاشو گرفت فشار داد
بادوم
ناشناس: هیونجین صورت اونسوم اورد
نزدیک صورت خودش.
اونسوم تند تند نفس میکشید
هیونجین جور ترسناکی به اونسوم نگا کرد
هیونجین: چیه ترسیدی
ناشناس: کمر بندو ول میکنه میندازه
اونور و دستشو دور گردنش میپیچه و
صورتشو نزدیک میاره
اونسوم دست و پا میزنه
اونسوم: ولم ولم ولم کن
هیونجین: میتونم ترسو تو چشات ببینم
ناشناس: چونه اونسوم و گرفت و
ل.ب.ا.ش.و به طور وحشیانه بوسید
من: نمیدونم اینو گفتمگشنم شد چرا😐
نه اون فکر و نکنید ضعف کردم
خجالت بکشید لایک نمیکنید گشنه
گشنه دارمبراتون پارت مینویسم😶
هیونجین: اوح
من: نه نه هنو به جای باریک نرسید چون
نویسنده خجالت میکشه😂
ناشناس: اونسوم ل.ب.ا.ی هیونجین و گاز گرفت
هیونجین: چته وحشی
اونسوم: ولم کن
هیونجین: عه راست میگی
ناشناس: ید.فه شروع به مک.یدن گردن اونسوم کردش
من: وای ☠ دارم اب میشم از خشالت🤣
اونسوم: و و و لم کنننن
هیونجین: ( سرشو اورد بالا پوزخندی زدو دوباره سرشو اوردپایین) نمیگذرم از این بدن🤤🤣
من: من سکته🙄🤯😵😨
ناشناس:اونسوم چون تب داشت و احتمال اینکه تشنج کنه زیاد بود بیهوش شد.
هیونجین سرشو اورد بالا
هیونجین: اونسوم اونسوم اونسوممم~~
ناشناس: دستشو گذاشت رو پیشونیش
هیونجین:وای واقعا وضعش بده
ناشناس: اونسوم بغل کرد و رفت تو بار
لیسا.سومون.لینو.سوهو.اون وو:😨
واقعیه؟
لیسا: اره واقعیه
سوهو: هیونجین کجا میری؟
هیونجین: به تو ربطی داره؟
سوهو: باید بدونم همکارمو کجا میبری چیکارش کردی رنگش بد پریده
هیونجین: دارم میبرمش خونمون حالش موقع تصفیه حساب با بدنش بیهوش شد
اون وو: شوخی که نمیکنی؟؟
هیونجین: نه من تاحالا باهاتون شوخی کردم؟
لینو: گفتم اینو یه دکتر ببرید گردنشم که کبود کردی چونه شم که جا فشار زیاده مطمعنی عاشقش نشدی
هیونجین: نه کصخلم( ولی به چی تو
گبلش هس عاخشش شده من میدونم🤣)
ناشناس: هیونجین رفت اونسوم و
گذاشت تو ماشین و سوار ماشین شد
و سر اونسوم و گذاشت روپاهاش
راننده: کجا برم؟
هیونجین: خونه
راننده: باشه
پرش زمانی³⁰دیقه بعد
هیونجین: این چرا بیدار نمیشه؟
راننده: نمیدونم
هیونجین: یه دکتر بیار خونه
راننده: باشه
ناشناس: رسیدن اونسوم و مثل بچه ها
تو قنداق بغل کرد و رفت توی اتاق
من: باحاله🤣
ناشناس: رفت حموم تو وان آب سرد ریخت و اونسوم بغل کرد و لباساشو در اورد و انداخت توی وان
هیونجین: ولی چه ب.د.ن.ی داره
ناشناس: شامپو رو برداشت و ریخت رو سر اونسوم و موهاش و مالش داد
هیونجین:مگه بچس بشورمش ؟
نه میشورمش نه چرا بشورمش بزا شامپو زدم رو سرش بشورم دیه بهش دست نمیزنم
ناشناس: دوش و گرفت رو سر اونسوم و موهاشو گرفت و مالید
ناگهان لپاشو گرفت فشار داد
۲.۳k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.