بلکتن part8
جیمین: چیچی گردش من کل دنیام بهم بدی حاضر نیستم بیام
هوسوک: چرا
جیمین: خوابم میاد دستشوئی دارم گشنمه کثیفم
جنی: هی بسه به دو گروه تقسیم میشیم
همه سوالی بهش خیره شدیم ادامه داد
رزی: کسای که میخوان برن گردش کسای که میخوان استراحت کنن
جیسو: قدرت تلپاتی رو حال کردین
یونگی دوتا دست هاشو محکم بهم میکوبید دست میزد، یه دفعه صدای گوشیم بلند شد همه بهم خیره شدن
ایو: جواب بده نظم جلسه رو بهم نزن
گوشیم رو ورداشتم یکم دور شدم
منیجر: گزارش روز
من: دوهفته پیش روی آلبوم پنج ترک بلکتن کار کردیم و ضبط اجرا رو انجام دادیم امروز در ۲۵ مارس 2020 تایلند رسیدیم و در ویلای پدری من اقامت داریم
منیجر: خوبه موفق باشین
تلفن رو قطع کردم دوباره برگشتم،
جین: کی بود
من: هیشکی منیجر بود گزارش روز میخواست
جنی: گروه تو مشخص کن
کوک: ما نیاز به راهنما داریم
من: نه تروخدا من میخوام برم تو گروه خسته ها
نامجون: باشه بریم همه به سمت فرودگاه حرکت کردیم از میون تجمع رد شدیم و به ون رسیدیم
وی: ۱۳ نفر تو این ون جا میشن
میچا: جا نشدن جاشون میکنیم
من: یعنی عاشق چیدمان کلامتم
یکی یکی وارد ون شدیم ناچار شدیم تا اونجا سر کنیم، از ته ون اون صندلی جفت تهکوک نشست، جفت صندلی وسط منو جنی نشستیم، جفت صندلی اول ایو جیسو نشستن، از صندلی تکی آخر جین نشست، صندلی تکیه وسط هوپی نشست، صندلی تکی اول نامجون نشست، بقل دست راننده یونگی نشست به ناچار رزی جیمین میچا هم رو زمین نشستن
جیمین: بیا اینم از تعطیلات رفتن ما
رزی: نمیشد یه تاکسی میگرفتیم
میچا: چقدر غر میزنین
یونگی: یه جور سر کنین دیگه
جیهوپ با اکن جبعه نون خامه ای که از فنش که بخاطر خوشامد گویی اورده بود برا خودش لم داده بود با دهن پر که معلوم بود نون خامه ای رو بزور جا داده اون تو گفت
جیهوپ: بخدا من هم دادم اذیت میشم شمارو رو زمین میبینم انگاره من نشستم رو زمین
جیمین: بله بله میبینیم بخدا هیشکی مظلوم تر از تو نیست
بعد بلند ادامه داد
جیمین: بابا این بدبخت چجوری رو این صندلی خشک دوم بیاره خیلی بی مسئولیتین که صندلی ماساژر براش نگرفتین
کل ون از خنده قش کرده بود، جهیوپ شیرینیشو قورت داد و بعد دستشو دورانی روی شکمش میچرخوند و بعد ادامه داد
جیهوپ: نگا شما از این فنا ندارین براتون نون خامه ای بیاره
جیمین: توام چه سری نشستی خوردی نگفتی ممکنه طرف ساسنگ باشه
جیهوپ با ترس پنهان گفت
جهیوپ: این چرته پرتا چیه میگی
نامجون: بده به فکرتیم
بی توجه به ک کلای اینا بلند گفتم
من: تهیونگ شی
وی: بله
من: چته امروز کم پیدای
وی: منو بزاری همینجا میرم کما خیلی خستم
جنی ارو به پهلوم کوبید و طوری که کسی نشنوه گفت
جنی: اوه چی شده حال احوال تهیونگ برات مهمه
(نظرات خوانده بشه)
هوسوک: چرا
جیمین: خوابم میاد دستشوئی دارم گشنمه کثیفم
جنی: هی بسه به دو گروه تقسیم میشیم
همه سوالی بهش خیره شدیم ادامه داد
رزی: کسای که میخوان برن گردش کسای که میخوان استراحت کنن
جیسو: قدرت تلپاتی رو حال کردین
یونگی دوتا دست هاشو محکم بهم میکوبید دست میزد، یه دفعه صدای گوشیم بلند شد همه بهم خیره شدن
ایو: جواب بده نظم جلسه رو بهم نزن
گوشیم رو ورداشتم یکم دور شدم
منیجر: گزارش روز
من: دوهفته پیش روی آلبوم پنج ترک بلکتن کار کردیم و ضبط اجرا رو انجام دادیم امروز در ۲۵ مارس 2020 تایلند رسیدیم و در ویلای پدری من اقامت داریم
منیجر: خوبه موفق باشین
تلفن رو قطع کردم دوباره برگشتم،
جین: کی بود
من: هیشکی منیجر بود گزارش روز میخواست
جنی: گروه تو مشخص کن
کوک: ما نیاز به راهنما داریم
من: نه تروخدا من میخوام برم تو گروه خسته ها
نامجون: باشه بریم همه به سمت فرودگاه حرکت کردیم از میون تجمع رد شدیم و به ون رسیدیم
وی: ۱۳ نفر تو این ون جا میشن
میچا: جا نشدن جاشون میکنیم
من: یعنی عاشق چیدمان کلامتم
یکی یکی وارد ون شدیم ناچار شدیم تا اونجا سر کنیم، از ته ون اون صندلی جفت تهکوک نشست، جفت صندلی وسط منو جنی نشستیم، جفت صندلی اول ایو جیسو نشستن، از صندلی تکی آخر جین نشست، صندلی تکیه وسط هوپی نشست، صندلی تکی اول نامجون نشست، بقل دست راننده یونگی نشست به ناچار رزی جیمین میچا هم رو زمین نشستن
جیمین: بیا اینم از تعطیلات رفتن ما
رزی: نمیشد یه تاکسی میگرفتیم
میچا: چقدر غر میزنین
یونگی: یه جور سر کنین دیگه
جیهوپ با اکن جبعه نون خامه ای که از فنش که بخاطر خوشامد گویی اورده بود برا خودش لم داده بود با دهن پر که معلوم بود نون خامه ای رو بزور جا داده اون تو گفت
جیهوپ: بخدا من هم دادم اذیت میشم شمارو رو زمین میبینم انگاره من نشستم رو زمین
جیمین: بله بله میبینیم بخدا هیشکی مظلوم تر از تو نیست
بعد بلند ادامه داد
جیمین: بابا این بدبخت چجوری رو این صندلی خشک دوم بیاره خیلی بی مسئولیتین که صندلی ماساژر براش نگرفتین
کل ون از خنده قش کرده بود، جهیوپ شیرینیشو قورت داد و بعد دستشو دورانی روی شکمش میچرخوند و بعد ادامه داد
جیهوپ: نگا شما از این فنا ندارین براتون نون خامه ای بیاره
جیمین: توام چه سری نشستی خوردی نگفتی ممکنه طرف ساسنگ باشه
جیهوپ با ترس پنهان گفت
جهیوپ: این چرته پرتا چیه میگی
نامجون: بده به فکرتیم
بی توجه به ک کلای اینا بلند گفتم
من: تهیونگ شی
وی: بله
من: چته امروز کم پیدای
وی: منو بزاری همینجا میرم کما خیلی خستم
جنی ارو به پهلوم کوبید و طوری که کسی نشنوه گفت
جنی: اوه چی شده حال احوال تهیونگ برات مهمه
(نظرات خوانده بشه)
۴.۷k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.