یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت هفتم
به سمت راه پله...
اکتای:(با داد و عصبی) ای مگه دستم بهت نرسه دختره ی خیره سر
یه اتاق بود رفتم داخل درو قفل کردم پشت در نشستم
پاهامو بغل زدم دست خودم نبود اشکام سرازیر شد
آلیس:(با داد و گریه) عوضی اشغال تو یه روانی هستی فهمیدی یه روانی
چرا اینکارارو میکنی اخه مگه مریضی کثافت
سرمو بالا گرفتم اشکامو پاک کردم از جام بلند شدم
انگار اومده بودم توی اتاقش تار های عنکبوت همه جا بود
خیلی تاریک بود اتاقش اره خوب یه ادم مریض و روانی بایدم همچین
اتاقی داشته باشه
خیلی ناراحت بودم از اینکه توی خطر بودم اما بال هام ظاهر نشده بودن اخه بعضی وقتا کمکم میکردن تا راه و چاره ای پیدا کنم
روی تختش گرد غبار نشسته بود یعدفه چشمم افتاد به چیزی
یه تابوت بود درشو باز کردم توش پر از خون بود بوی گندی میداد خون حیوون بود درشو بستم
ملافه روی تخت رو برداشتم انداختمش انور
رفتم روی تخت دراز کشیدم انگار پر قو داخلش بود
خیلی نرم بود همه ی بدنم درد میکرد اخه دو شب روی سنگا خوابیدم
هر چی دنبال کوله پشتیم گشتم نبود زیر تخت رو نگاه کردم
متوجه شدم که کسی پشت سرمه
اکتای:(اروم و ریلکس) دنبال این میگردی؟!
آلیس: بدش به من چرا وسایلم سر جاش نیستن
اکتای: اخه وسایل خطرناک با خودت داشتی برداشتمشون
رمان خانه ارواح
پارت هفتم
به سمت راه پله...
اکتای:(با داد و عصبی) ای مگه دستم بهت نرسه دختره ی خیره سر
یه اتاق بود رفتم داخل درو قفل کردم پشت در نشستم
پاهامو بغل زدم دست خودم نبود اشکام سرازیر شد
آلیس:(با داد و گریه) عوضی اشغال تو یه روانی هستی فهمیدی یه روانی
چرا اینکارارو میکنی اخه مگه مریضی کثافت
سرمو بالا گرفتم اشکامو پاک کردم از جام بلند شدم
انگار اومده بودم توی اتاقش تار های عنکبوت همه جا بود
خیلی تاریک بود اتاقش اره خوب یه ادم مریض و روانی بایدم همچین
اتاقی داشته باشه
خیلی ناراحت بودم از اینکه توی خطر بودم اما بال هام ظاهر نشده بودن اخه بعضی وقتا کمکم میکردن تا راه و چاره ای پیدا کنم
روی تختش گرد غبار نشسته بود یعدفه چشمم افتاد به چیزی
یه تابوت بود درشو باز کردم توش پر از خون بود بوی گندی میداد خون حیوون بود درشو بستم
ملافه روی تخت رو برداشتم انداختمش انور
رفتم روی تخت دراز کشیدم انگار پر قو داخلش بود
خیلی نرم بود همه ی بدنم درد میکرد اخه دو شب روی سنگا خوابیدم
هر چی دنبال کوله پشتیم گشتم نبود زیر تخت رو نگاه کردم
متوجه شدم که کسی پشت سرمه
اکتای:(اروم و ریلکس) دنبال این میگردی؟!
آلیس: بدش به من چرا وسایلم سر جاش نیستن
اکتای: اخه وسایل خطرناک با خودت داشتی برداشتمشون
۲.۹k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.