زهر پارت 7
زهر پارت 7
ریونا ویو
همیشه باید من و تو همچین موقعیتا پیدا کنن عوضیا
پسر اولی:نکنه لال شدی..چرا لال مونی گرفتی هرزه
پسره خر اومد چونم و تو دستش گرفت بالا
ریونا:اصلا نمیدونم چرا همچین عوضیایی مثل تو باید تو این دنیا باشن اگه خیلی لنگ پولی برو کار کن در بیار حرومی چون خودمم چیزی دیگه برام نمونده بهت بدم تف کردم تو صورتش
پسره خندید و با مشتی که تو دهنم اومد مزه خون و داخل دهنم حس کردم..پسر اولی به پسر دومی با سر تکون دادن سپرد کیفم و بریزه بیرون
ریونا:نکن عوضی داخلش چیزی ندارم بهت بدم
یونا:ببین هرزه خانم یا پول و میدی یا همینجا کاری که نمیخوایم بکنیم و انجامش میدیم
اون یکی دختره اصلاً تو باغ نبود و فقط داشت نگاهم میکرد
پسر دومی:هی ببین زود باش پول و میدی یا همینجا لباسات و کاری میکنیم خودت در میاری یا خودمون درش میاریم
دیگه نزدیک بود گریه ام بگیره با بغضی که داشت گلوم و جر میداد داد زدم
ریونا:ولم کن عوضی ولم کن رئیستون کیه که دارین از این غلطا میخورین اولا من لباسام و در نمیارم دوما پولم داشتم بهت نمیدادم تو کدوم خری که میای ازم زور گیری میکنی چی داری که میخوای همچین گوهی بخوری..
گوشیم و از تو جیب دامنم در آوردم میخواستم زنگ بزنم به کای اون یعنی الان میتونست کمکم کنه سریع شمارشو گرفتم
کای:الو بله بفرمایین الو
ریونا:کای کمکم کن کسی پیشم نیست,کای لطفا کمکم کن
کای: شما کی هستین
پسر دومی به پسر اولی گفت بره اونور اومد سمتم از موهام گرفت کشید سرم و کوبوند به دیوار دستام و از پشت داشت به هم قفل میکرد که
ات:کای نمیدونم میشنوی یا نه چون صداتو رو بلند گو نذاشتم منم دو هفته پیش تو کافه,داداشم,مافیا
کای ویو
داشتم تو اداره پرونده ها رو جابجا میکردم کارم تقریبا تموم شده بود میخواستم برم خونه که یکی با تیپ کت شلوار و عینک در و باز کرد اومد داخل
کای:چیزی شده فکر کنم اتاق اشتباهی رو اومدین با کدوم بخش کار داشتین
دیدم داره دور و وَر و نگا میکنه از پشت میز اومدم رفتم سمتش بازوشو گرفتم
کای:شما نمیتونین همینطوری سرتون و بندازین بیاین تو که انگار طویله است با کسی کار دارین جناب
دیدم عینکشو در اورد دستم و که بازوشو گرفته بودم محکم گرفت کشید بیرون
یارو: خوشم نمیاد کسب بهم دست بزنه ولی به نظر خودت طرز مدل حرف زدن یه کارآگاه باید با مردم اینجوری باشی
کای:مگه تو کی که داری جای من تعین تکلیف میکنی برو بیرون وقت بقیه رو نگیر اگه میخوای خودت و تحویل بدی برو بخش ۴ یا از کسی شاکی و شکایت داری برو واحد 2 یا هم
یارو:من نیومدم اینجا اینکارارو کنم
کای:اومدی پس چیکار کنی
در باز شد دیدم سرهنگ کانگ اومد داخل تعظیم کردم
کانگ:کای این چه طرز حرف زدن با پسر ...
(داداشمون کارآگاهه😎)
ریونا ویو
همیشه باید من و تو همچین موقعیتا پیدا کنن عوضیا
پسر اولی:نکنه لال شدی..چرا لال مونی گرفتی هرزه
پسره خر اومد چونم و تو دستش گرفت بالا
ریونا:اصلا نمیدونم چرا همچین عوضیایی مثل تو باید تو این دنیا باشن اگه خیلی لنگ پولی برو کار کن در بیار حرومی چون خودمم چیزی دیگه برام نمونده بهت بدم تف کردم تو صورتش
پسره خندید و با مشتی که تو دهنم اومد مزه خون و داخل دهنم حس کردم..پسر اولی به پسر دومی با سر تکون دادن سپرد کیفم و بریزه بیرون
ریونا:نکن عوضی داخلش چیزی ندارم بهت بدم
یونا:ببین هرزه خانم یا پول و میدی یا همینجا کاری که نمیخوایم بکنیم و انجامش میدیم
اون یکی دختره اصلاً تو باغ نبود و فقط داشت نگاهم میکرد
پسر دومی:هی ببین زود باش پول و میدی یا همینجا لباسات و کاری میکنیم خودت در میاری یا خودمون درش میاریم
دیگه نزدیک بود گریه ام بگیره با بغضی که داشت گلوم و جر میداد داد زدم
ریونا:ولم کن عوضی ولم کن رئیستون کیه که دارین از این غلطا میخورین اولا من لباسام و در نمیارم دوما پولم داشتم بهت نمیدادم تو کدوم خری که میای ازم زور گیری میکنی چی داری که میخوای همچین گوهی بخوری..
گوشیم و از تو جیب دامنم در آوردم میخواستم زنگ بزنم به کای اون یعنی الان میتونست کمکم کنه سریع شمارشو گرفتم
کای:الو بله بفرمایین الو
ریونا:کای کمکم کن کسی پیشم نیست,کای لطفا کمکم کن
کای: شما کی هستین
پسر دومی به پسر اولی گفت بره اونور اومد سمتم از موهام گرفت کشید سرم و کوبوند به دیوار دستام و از پشت داشت به هم قفل میکرد که
ات:کای نمیدونم میشنوی یا نه چون صداتو رو بلند گو نذاشتم منم دو هفته پیش تو کافه,داداشم,مافیا
کای ویو
داشتم تو اداره پرونده ها رو جابجا میکردم کارم تقریبا تموم شده بود میخواستم برم خونه که یکی با تیپ کت شلوار و عینک در و باز کرد اومد داخل
کای:چیزی شده فکر کنم اتاق اشتباهی رو اومدین با کدوم بخش کار داشتین
دیدم داره دور و وَر و نگا میکنه از پشت میز اومدم رفتم سمتش بازوشو گرفتم
کای:شما نمیتونین همینطوری سرتون و بندازین بیاین تو که انگار طویله است با کسی کار دارین جناب
دیدم عینکشو در اورد دستم و که بازوشو گرفته بودم محکم گرفت کشید بیرون
یارو: خوشم نمیاد کسب بهم دست بزنه ولی به نظر خودت طرز مدل حرف زدن یه کارآگاه باید با مردم اینجوری باشی
کای:مگه تو کی که داری جای من تعین تکلیف میکنی برو بیرون وقت بقیه رو نگیر اگه میخوای خودت و تحویل بدی برو بخش ۴ یا از کسی شاکی و شکایت داری برو واحد 2 یا هم
یارو:من نیومدم اینجا اینکارارو کنم
کای:اومدی پس چیکار کنی
در باز شد دیدم سرهنگ کانگ اومد داخل تعظیم کردم
کانگ:کای این چه طرز حرف زدن با پسر ...
(داداشمون کارآگاهه😎)
۲.۳k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.