part1
ساعت pm08:60 به وقت سئول_کرهجنوبی
[لیسا]
بدو بدو لقمه مربا و تست رو گذاشتم دهنم، در مربا رو بستم در نایلون نون رو مچاله کردم با عجله به سمت در رفتم و همونجور که داشتم کفش میپوشیدم داد زدم
من: تا پنج دقیقه صبر میکنم بیایین وگرنه میرم
جیسو: یا وایسا
من: نمیشه جنی اونی کمتر از سه ثانیه دیگه میاد تو داد میزنه
رزی: از کجا میدونی
من: هانا،تول،ست
جنی محکم در رو به دیوار کوبید و وارد راه رو شد جیغ رو به رفتارش اضافه کرد و ادامه داد
جنی: یک ساعت منو علاف کردین فقط برای یه یک ساعت گریم این همه لفت میدین پاشین گمشین دیگه
جیسو ریز میخندید و دور از چشم جنی و رزی نموند جفتشون با حالت "واستا به من میخندی دارم برات" نگاش میکردن، من دست به سینه با حالت حق به جانب به در تکیه دادم و روبه رزی ادامه دادم
من:حال کردی زمان بندی پیشبینی رو نه واقعا حال کردی بد بگو از کجا میدونی ، بابا من خودم یه پا پیشگو ام نگو از کجا میدونی افت داره
رزی: به جا این همه وراجی حرکت کنید
از در خارج شدیمو به سمت ون حرکت کردیم اول جیسو رزی سوار شدن بعد منو جنی جفت جفت نشستیم
من: اون دوتا بیشعور چجوری پیچوندن رفتن
جنی که سرش توی گوشی بود بی توجه به من که به افق خیره بودم و داشتم به مغزم فشار میآوردم بدون نگاه به من گفت
جنی: به راحتی آب خوردن
من: مرسی از جواب
جنی: خواهش میکنم
حوصلم پوکید تا برسیم به استودیو چیزی نمونده، نگاهی به پشت انداختم که رزی جیسو مشغول بودن ریز میخندیدن
من: چیکار میکنین
رزی: نامجون لایو گذاشته
من: این کجاش خنده داره
جیسو: اینجاش که با اکانت ساختگی دارین با کامت اسکلش میکنیم
من: من نمیگم اینو با میچا تنها نزارین هرچی تاثیرات منفی رو این گذاشته
جنی: بابا مثبت تو حرف نزن
من: ایش
صفحه اکانت ساختگی اینستام رو باز کردم و وارد لایو نامجون شدم ، اووووه ببین دم صبحی چقد بیننده داره ۱۹۸۰ نفر کم نیست
من: جنی اونی
جنی: هوم
من: اکانت ساختگی اونی رزی چیه
جنی: سان فرند ۲(دوست خورشید)
من: مرسی
دنبال کاربر سان فرند میگشتم که پیداش کردم داشت با نامجون حرف میزد ، رزی نمیزاشت بقیه حرف بزنن
سان فرند: باورت میشه
نامجون: کاربر سان فرند چند ساله آرمی
سان فرند: ۱۰ سال
صدای پر تعجب یونگی رو شنیدم
شوگا: جدی پشمام
کامنت: نامجون کجاین
نامجون: دارین به استودیوی خودمون میریم که برای فستیوال امشب اماده باشیم
سان فرند: نامجون من نزدیک ترین طرفدارتم
نامجون: از چه نظری نزدیک
سان فرند: من کنارتم ولی تو منو نمیشناسی چون نقاب دارم
نامجون: یه راهنمایی بکن به معما
سان فرند: قبلنا به سیاهی شب بودم ولی الان به روشنایی آفتاب و این تغییر برای قبول نداشتن رنگم توسط آدمایی که دوستم نداشتن
[لیسا]
بدو بدو لقمه مربا و تست رو گذاشتم دهنم، در مربا رو بستم در نایلون نون رو مچاله کردم با عجله به سمت در رفتم و همونجور که داشتم کفش میپوشیدم داد زدم
من: تا پنج دقیقه صبر میکنم بیایین وگرنه میرم
جیسو: یا وایسا
من: نمیشه جنی اونی کمتر از سه ثانیه دیگه میاد تو داد میزنه
رزی: از کجا میدونی
من: هانا،تول،ست
جنی محکم در رو به دیوار کوبید و وارد راه رو شد جیغ رو به رفتارش اضافه کرد و ادامه داد
جنی: یک ساعت منو علاف کردین فقط برای یه یک ساعت گریم این همه لفت میدین پاشین گمشین دیگه
جیسو ریز میخندید و دور از چشم جنی و رزی نموند جفتشون با حالت "واستا به من میخندی دارم برات" نگاش میکردن، من دست به سینه با حالت حق به جانب به در تکیه دادم و روبه رزی ادامه دادم
من:حال کردی زمان بندی پیشبینی رو نه واقعا حال کردی بد بگو از کجا میدونی ، بابا من خودم یه پا پیشگو ام نگو از کجا میدونی افت داره
رزی: به جا این همه وراجی حرکت کنید
از در خارج شدیمو به سمت ون حرکت کردیم اول جیسو رزی سوار شدن بعد منو جنی جفت جفت نشستیم
من: اون دوتا بیشعور چجوری پیچوندن رفتن
جنی که سرش توی گوشی بود بی توجه به من که به افق خیره بودم و داشتم به مغزم فشار میآوردم بدون نگاه به من گفت
جنی: به راحتی آب خوردن
من: مرسی از جواب
جنی: خواهش میکنم
حوصلم پوکید تا برسیم به استودیو چیزی نمونده، نگاهی به پشت انداختم که رزی جیسو مشغول بودن ریز میخندیدن
من: چیکار میکنین
رزی: نامجون لایو گذاشته
من: این کجاش خنده داره
جیسو: اینجاش که با اکانت ساختگی دارین با کامت اسکلش میکنیم
من: من نمیگم اینو با میچا تنها نزارین هرچی تاثیرات منفی رو این گذاشته
جنی: بابا مثبت تو حرف نزن
من: ایش
صفحه اکانت ساختگی اینستام رو باز کردم و وارد لایو نامجون شدم ، اووووه ببین دم صبحی چقد بیننده داره ۱۹۸۰ نفر کم نیست
من: جنی اونی
جنی: هوم
من: اکانت ساختگی اونی رزی چیه
جنی: سان فرند ۲(دوست خورشید)
من: مرسی
دنبال کاربر سان فرند میگشتم که پیداش کردم داشت با نامجون حرف میزد ، رزی نمیزاشت بقیه حرف بزنن
سان فرند: باورت میشه
نامجون: کاربر سان فرند چند ساله آرمی
سان فرند: ۱۰ سال
صدای پر تعجب یونگی رو شنیدم
شوگا: جدی پشمام
کامنت: نامجون کجاین
نامجون: دارین به استودیوی خودمون میریم که برای فستیوال امشب اماده باشیم
سان فرند: نامجون من نزدیک ترین طرفدارتم
نامجون: از چه نظری نزدیک
سان فرند: من کنارتم ولی تو منو نمیشناسی چون نقاب دارم
نامجون: یه راهنمایی بکن به معما
سان فرند: قبلنا به سیاهی شب بودم ولی الان به روشنایی آفتاب و این تغییر برای قبول نداشتن رنگم توسط آدمایی که دوستم نداشتن
۲.۵k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.