روباه و شکارچی
#روباه_و_شکارچی
#پارت_هشتم
بعدش از لBام دست کشید و داشت از گردنم خونمو میخورد که یهو دوباره به لBام حمله کرد که جونگ ایل اومد تو جونگکوک رو انداخت اون سمت که جونگکوک به خودش اومد
جونگ کوک : ات م..من معذرت میخوام
جونگ ایل : ات پاشو بریم
ات : نمیتونم بلند شم فکر کنم خون زیادی ازم رفته
ویو ات
وقتی این حرفو زدم جونگ ایل اومد منو بغلم کرد و از در خواست بره بیرون که
جونگکوک : همین الان بزارش زمین
جونگ ایل : چرا ؟
جونگ کوک : چون خدمت کاره منه
جونگ ایل. : خدمت کاره تویه برده ات که نیست
جونگ کوک : .......
پرش زمانی فردا
ات : من حالم خوبه میتونم برم خونه ؟
جونگ ایل :آره برو
ات : باشه بای
جونگ آیل : ات امشب قراره اربابت بمیره 😊
ات : به همین خیال باش😊بای
شرط ها
لایک ۳۱
کامنت ۳۱
فالور ۱
#پارت_هشتم
بعدش از لBام دست کشید و داشت از گردنم خونمو میخورد که یهو دوباره به لBام حمله کرد که جونگ ایل اومد تو جونگکوک رو انداخت اون سمت که جونگکوک به خودش اومد
جونگ کوک : ات م..من معذرت میخوام
جونگ ایل : ات پاشو بریم
ات : نمیتونم بلند شم فکر کنم خون زیادی ازم رفته
ویو ات
وقتی این حرفو زدم جونگ ایل اومد منو بغلم کرد و از در خواست بره بیرون که
جونگکوک : همین الان بزارش زمین
جونگ ایل : چرا ؟
جونگ کوک : چون خدمت کاره منه
جونگ ایل. : خدمت کاره تویه برده ات که نیست
جونگ کوک : .......
پرش زمانی فردا
ات : من حالم خوبه میتونم برم خونه ؟
جونگ ایل :آره برو
ات : باشه بای
جونگ آیل : ات امشب قراره اربابت بمیره 😊
ات : به همین خیال باش😊بای
شرط ها
لایک ۳۱
کامنت ۳۱
فالور ۱
۱۱.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.