(چند مین بعد)
(چند مین بعد)
کوک:لیا از نظرت چیه برای اولین قراره مون بریم کنار دریاچه اونجا؟ لیا:اوکی نظر خوبیه بریم
کوک:خوبه لیا این را خریدم باهم ست کنیم لیا:چی دستبند ست چه خوشگله!!
کوک:بیا برات ببندم خیلی به دست میاد
لیا:راستی از کی تا حالا منا دوست داشتی؟
کوک:از اولش لیا:وات ده فاخخ واقعا؟
کوک :اوهوم
شوگا:عیجان چقدر خوب داره نقشه را پیش میره اصلا باید اسکار بگیره اوی جیمین کجاییی جیمین: هیسسسس دارم صداشون ضبط میکنم لیا:حس میکنم صدای ۲ تا پسر میاد مگه نه؟
کوک :آره منم حس میکنم
جیمین:بیا فهمیدن زور باش بریممم که پیدا نکردننن ( زود فرار کردن)
واییی خدارو شکر پیدا مون نکردن
جانگ کوک اومد
اییی جیمین و شوگا شما توی جنگل چیکار میکردین داشتین جاسوسیه من را میکردین شوگا :جیمین گفت جیمین: من کی گفتم خودت گفتی شوگا :من نگفتم جیمین:تو گفتی شوگا :نه تو گفتی
نامجون اعظم:اصلا من گفتم خوبه
کوک:مثلا میخواستم با دوست دخترم تنها باشم خدایااا
تهیونگ: کدوم دوست دختر بدون که تو برای بازی جرعت حقیقت شد دخترت بعد الانم تو در واقعیت سینگلی آقا فهمیدی؟؟
کوک:باشه توهم کشتیمون
(بریم سراغ خواهران)
لیا اومد
جسی:ایی دختره کدوم گوری بودی لیا:وایسا بهت بگم امون بدههه
(تعریف کرد ماجرا )ج:ایییی دختره شلغم (پشه کش به دست) میری رل میزنی ارههه دختره پدر سگگگ دستم بهت نرسه الان میرم به مامانت میگم دخترشون چیکار کردهههه لیا:جسی آروم باش برات رامیون میخرم با دوکبوکی قول میدم جسی:خوب خوشگل خاله کی میخری؟لیا:فردا جسی:نه امروززز دلا میخواد بگم؟ لیا:باش بپوش بریم
ج:باش
لیا :آقا لطفا دوتا دوکبوکی بدید جسی:اویی پدر گربع توهم گفتی رامیون و دوکبوکی لیا:پول ندارم ج:پس برای خودت نخر لیا:گشنمه ج:ایش
چند مین بعد
ل:بیا پول هام رفتت ۶۰۰ وون داشتم که همش برای دوکبوکی رفت ای خدا
ج:اشکال نداره دوباره میاد به دوست پسرت بگو بریزه به کارت
ل:هر هر بامزه
ج:نگفتم که بخندی
کوک:لیا از نظرت چیه برای اولین قراره مون بریم کنار دریاچه اونجا؟ لیا:اوکی نظر خوبیه بریم
کوک:خوبه لیا این را خریدم باهم ست کنیم لیا:چی دستبند ست چه خوشگله!!
کوک:بیا برات ببندم خیلی به دست میاد
لیا:راستی از کی تا حالا منا دوست داشتی؟
کوک:از اولش لیا:وات ده فاخخ واقعا؟
کوک :اوهوم
شوگا:عیجان چقدر خوب داره نقشه را پیش میره اصلا باید اسکار بگیره اوی جیمین کجاییی جیمین: هیسسسس دارم صداشون ضبط میکنم لیا:حس میکنم صدای ۲ تا پسر میاد مگه نه؟
کوک :آره منم حس میکنم
جیمین:بیا فهمیدن زور باش بریممم که پیدا نکردننن ( زود فرار کردن)
واییی خدارو شکر پیدا مون نکردن
جانگ کوک اومد
اییی جیمین و شوگا شما توی جنگل چیکار میکردین داشتین جاسوسیه من را میکردین شوگا :جیمین گفت جیمین: من کی گفتم خودت گفتی شوگا :من نگفتم جیمین:تو گفتی شوگا :نه تو گفتی
نامجون اعظم:اصلا من گفتم خوبه
کوک:مثلا میخواستم با دوست دخترم تنها باشم خدایااا
تهیونگ: کدوم دوست دختر بدون که تو برای بازی جرعت حقیقت شد دخترت بعد الانم تو در واقعیت سینگلی آقا فهمیدی؟؟
کوک:باشه توهم کشتیمون
(بریم سراغ خواهران)
لیا اومد
جسی:ایی دختره کدوم گوری بودی لیا:وایسا بهت بگم امون بدههه
(تعریف کرد ماجرا )ج:ایییی دختره شلغم (پشه کش به دست) میری رل میزنی ارههه دختره پدر سگگگ دستم بهت نرسه الان میرم به مامانت میگم دخترشون چیکار کردهههه لیا:جسی آروم باش برات رامیون میخرم با دوکبوکی قول میدم جسی:خوب خوشگل خاله کی میخری؟لیا:فردا جسی:نه امروززز دلا میخواد بگم؟ لیا:باش بپوش بریم
ج:باش
لیا :آقا لطفا دوتا دوکبوکی بدید جسی:اویی پدر گربع توهم گفتی رامیون و دوکبوکی لیا:پول ندارم ج:پس برای خودت نخر لیا:گشنمه ج:ایش
چند مین بعد
ل:بیا پول هام رفتت ۶۰۰ وون داشتم که همش برای دوکبوکی رفت ای خدا
ج:اشکال نداره دوباره میاد به دوست پسرت بگو بریزه به کارت
ل:هر هر بامزه
ج:نگفتم که بخندی
۲.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.