بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت دوم :
بنابراین، آیه تصریح دارد که اولاً می میرید، و ثانیاً خلقتی جدید در شما پدید میآوریم، که نه تنها اشارهای به تناسخ ندارد، بلکه تصریح دارد که این خلقت جدید، پس از مرگ شماست.
در همین دنیا نیز خلقت، نو به نو و جدید می باشد، چنان که تمامی سلولها می میرند و سلولهای دیگری پدید آمده و جایگزین می شوند. اما در این آیه، بحث از مرگ انسان و سپس خلقتی دیگر، برای ادامه حیات در عالَمی دیگر میباشد.
بدیهی است که انسان با مُردن، به عدم نمی رود، بلکه از عالَمی به عالَمی دیگر منتقل می شود؛ و چون آن عالَم، متفاوت با این عالَم می باشد، پس مادی نیست؛ اما تناسخ مادی است!
روح آدمی پس از انتقال به عالم برزخ، دیگر تعلقی به این بدن مادی ندارد، چرا که برای انجام کارهایش، نیازی به این بدن ندارد؛ بلکه بدنی میخواهد که متناسب با آن عاَلم باشد، یعنی همان بدن مِثالی. در قیامت نیز بدن متفاوتی خواهد داشت، بدنی متناسب با حیات اخروی که پیری و مرگ به آن راه ندارد؛ حال چه در بهشت باشد و چه در جهنم- شکل آدمی نیز متغیر میگردد، چه بسا جوانتر، نورانیتر و ملکوتیتر، و یا حتی به شکل حیواناتی که صفات خود را در دنیا به آنان متصف نموده است و پس، تمامی اینها یعنی همان خلقت جدید در عالَمی دیگر، که ما نسبت به آن علم نداریم - مَا لَا تَعْلَمُونَ.
در آیۀ سوم میفرماید:شما که این خلقت جدید راپیاپی میبینید؛شما که از چگونگی به دنیا آمدن خودتان یا دیگران، رشد بذر و مطلع شدید، فهمیدید که گیاهان و حیوانات نیز از خاک هستند، از خوردن و هضم آنها، خون پدید میآید، از خون نطفه پدید میآید و در صورت امتزاجش، موجود جدید انسان یا حیوان پدید میآید و شما که میبینید هر لحظه میمیرید و مرگ نهایی نیز حتمی و مقدر شماست؛ پس چگونه در بارۀ معاد و حیات پس از مرگ در عالمی دیگر، غفلت میورزید و آن را به خود یاور میشوید؟! که این خود دلیلی دیگر بر رد تناسخ در این آیات میباشد.
النَّشْأَةَ الْأُولَى - که اشاره به حیات دنیا دارد، در مقابل النَّشْأَةَ الْأُخْرَى که اشاره به حیات اخروی دارد میباشد، پس اگر زندگی در همین دنیا به شکل تناسخ و یا ادامه داشته باشد، دیگر تقسیم حیات به دو نشئه، موضوعیت و مصداقی ندارد.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت دوم :
بنابراین، آیه تصریح دارد که اولاً می میرید، و ثانیاً خلقتی جدید در شما پدید میآوریم، که نه تنها اشارهای به تناسخ ندارد، بلکه تصریح دارد که این خلقت جدید، پس از مرگ شماست.
در همین دنیا نیز خلقت، نو به نو و جدید می باشد، چنان که تمامی سلولها می میرند و سلولهای دیگری پدید آمده و جایگزین می شوند. اما در این آیه، بحث از مرگ انسان و سپس خلقتی دیگر، برای ادامه حیات در عالَمی دیگر میباشد.
بدیهی است که انسان با مُردن، به عدم نمی رود، بلکه از عالَمی به عالَمی دیگر منتقل می شود؛ و چون آن عالَم، متفاوت با این عالَم می باشد، پس مادی نیست؛ اما تناسخ مادی است!
روح آدمی پس از انتقال به عالم برزخ، دیگر تعلقی به این بدن مادی ندارد، چرا که برای انجام کارهایش، نیازی به این بدن ندارد؛ بلکه بدنی میخواهد که متناسب با آن عاَلم باشد، یعنی همان بدن مِثالی. در قیامت نیز بدن متفاوتی خواهد داشت، بدنی متناسب با حیات اخروی که پیری و مرگ به آن راه ندارد؛ حال چه در بهشت باشد و چه در جهنم- شکل آدمی نیز متغیر میگردد، چه بسا جوانتر، نورانیتر و ملکوتیتر، و یا حتی به شکل حیواناتی که صفات خود را در دنیا به آنان متصف نموده است و پس، تمامی اینها یعنی همان خلقت جدید در عالَمی دیگر، که ما نسبت به آن علم نداریم - مَا لَا تَعْلَمُونَ.
در آیۀ سوم میفرماید:شما که این خلقت جدید راپیاپی میبینید؛شما که از چگونگی به دنیا آمدن خودتان یا دیگران، رشد بذر و مطلع شدید، فهمیدید که گیاهان و حیوانات نیز از خاک هستند، از خوردن و هضم آنها، خون پدید میآید، از خون نطفه پدید میآید و در صورت امتزاجش، موجود جدید انسان یا حیوان پدید میآید و شما که میبینید هر لحظه میمیرید و مرگ نهایی نیز حتمی و مقدر شماست؛ پس چگونه در بارۀ معاد و حیات پس از مرگ در عالمی دیگر، غفلت میورزید و آن را به خود یاور میشوید؟! که این خود دلیلی دیگر بر رد تناسخ در این آیات میباشد.
النَّشْأَةَ الْأُولَى - که اشاره به حیات دنیا دارد، در مقابل النَّشْأَةَ الْأُخْرَى که اشاره به حیات اخروی دارد میباشد، پس اگر زندگی در همین دنیا به شکل تناسخ و یا ادامه داشته باشد، دیگر تقسیم حیات به دو نشئه، موضوعیت و مصداقی ندارد.(ادامه دارد...)
۶۸۶
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.