شوگا : مگرنه چی ؟
شوگا : مگرنه چی ؟
ات : شوگا رو هلش دادم که پرت شد اونور
شوگا : ........
ات : .......
شوگا : تو هر روز ساعت ۱۲ میری بیرون ۴ شب میای چرا از آین به بعد حق نداری جایی بری باید شام و نهار درست کنی
ات : ایشششش درست کنم مگه میخوری ؟
شوگا : .......
ات : میدونستم
شوگا : باشه میخورم
ات : اوکی
شوگا : حالا بیا بخوابیم
ات : من کنار تو نمیخوام
شوگا :
ویو ات
رفتم وسایلمو برداشتم و اومدم بیرون روژ کاناپه خوابیدم
پرش زمانی ساعت ۱۰ صبح
شوگا : اییییبییی گردنم داره درد میکنه نمیدونم این دفعه ات کنارم نخوابیده بود احساس عجیبی داشتم ولی مهم نیست
ویو شوگا
اومدم آماده شم برم بیرون که دیدم باز ات خونه نیست دیگه این ات داره شورشو در میاره که یهو چشمم به میز افتاد ات برام صبحونه درست کرده بود و یه نامه گذاشته بود
نامه : اگه صبحونه نمیخوری دست کاریش نکن خودم میام میخورم 😑😐
نشستم سر میز برای اولین بار بود میخواستم دست پخت ات رو بخورم
یه تیکه از غذاش خوردم واااااای واقعا خیلی دستپختش خوش مزه بوددد
ویو نویسنده ( بچه ها پارت بعد قراره خیلی هیجانی بشهههههههههههههه )
شرط ها
لایک ها ۱۳
کامنت ها ۱۳
ات : شوگا رو هلش دادم که پرت شد اونور
شوگا : ........
ات : .......
شوگا : تو هر روز ساعت ۱۲ میری بیرون ۴ شب میای چرا از آین به بعد حق نداری جایی بری باید شام و نهار درست کنی
ات : ایشششش درست کنم مگه میخوری ؟
شوگا : .......
ات : میدونستم
شوگا : باشه میخورم
ات : اوکی
شوگا : حالا بیا بخوابیم
ات : من کنار تو نمیخوام
شوگا :
ویو ات
رفتم وسایلمو برداشتم و اومدم بیرون روژ کاناپه خوابیدم
پرش زمانی ساعت ۱۰ صبح
شوگا : اییییبییی گردنم داره درد میکنه نمیدونم این دفعه ات کنارم نخوابیده بود احساس عجیبی داشتم ولی مهم نیست
ویو شوگا
اومدم آماده شم برم بیرون که دیدم باز ات خونه نیست دیگه این ات داره شورشو در میاره که یهو چشمم به میز افتاد ات برام صبحونه درست کرده بود و یه نامه گذاشته بود
نامه : اگه صبحونه نمیخوری دست کاریش نکن خودم میام میخورم 😑😐
نشستم سر میز برای اولین بار بود میخواستم دست پخت ات رو بخورم
یه تیکه از غذاش خوردم واااااای واقعا خیلی دستپختش خوش مزه بوددد
ویو نویسنده ( بچه ها پارت بعد قراره خیلی هیجانی بشهههههههههههههه )
شرط ها
لایک ها ۱۳
کامنت ها ۱۳
۹.۰k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.