p⑤
p⑤
پارت آخر
هیچی نگفتم و خوابیدم صبح پاشدم
دیدم داره سقفو نگاه میکنه....
ک یهو پرسید
تهیونگ: چرا از من خوشت نمیاد؟!
ا/ت: ام... ام
ام.. ام نکن حرفتو بزن نیاز نیست زیاد فکر کنی میتونم فکرتو بخونم
ا/ت: ازت میترسم
تهیونگ: من وقتی کسیو دوست داشته باشم بهش آسیب نمیزنم🖐🏻
ا/ت: از کجا مطمئن شم؟!
اوند سمت گردنم فکر کردم میخواد خونمو بخوره ولی.....
بوسید رفت
تهیونگ: اینطوریـ
ا/ت: خب دیگه مشکلی ندارم خیلیم کراشی لامصب
تهیونگ:(میخنده و بغلش میکنه)
ا/ت: دوست دارم تهیونگااااااا
تهیونگ: منم همینطور ا/ت
______پایان______
ب دلایلی خیلی چرت شد آخرش به هر حال معرفی فیک بعدی ب زودی آپ میشه🖐🏻✨
پارت آخر
هیچی نگفتم و خوابیدم صبح پاشدم
دیدم داره سقفو نگاه میکنه....
ک یهو پرسید
تهیونگ: چرا از من خوشت نمیاد؟!
ا/ت: ام... ام
ام.. ام نکن حرفتو بزن نیاز نیست زیاد فکر کنی میتونم فکرتو بخونم
ا/ت: ازت میترسم
تهیونگ: من وقتی کسیو دوست داشته باشم بهش آسیب نمیزنم🖐🏻
ا/ت: از کجا مطمئن شم؟!
اوند سمت گردنم فکر کردم میخواد خونمو بخوره ولی.....
بوسید رفت
تهیونگ: اینطوریـ
ا/ت: خب دیگه مشکلی ندارم خیلیم کراشی لامصب
تهیونگ:(میخنده و بغلش میکنه)
ا/ت: دوست دارم تهیونگااااااا
تهیونگ: منم همینطور ا/ت
______پایان______
ب دلایلی خیلی چرت شد آخرش به هر حال معرفی فیک بعدی ب زودی آپ میشه🖐🏻✨
۴.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.