فیک:باند مافیا
فیک:باند مافیا
(راستی بچه ها اعضا همشون هر 11 نفرشون توی خونه زندگی میکنن خونه که نه عمارت)
از زبان ا. ت:از خواب بیدار شدم کارای لازمو کردم و رفتم تو اشپز خونه
تهیونگ و رزی بیدار بودن
ا. ت:صبح بخیر
تهیونگ:صب بخیر
رزی:نودل تو در یخچاله بگیر درست کن بخور
ا. ت :باشه
نودلو درست کردم دیدم
جین بدو بدو اومد
جین:ا.ت ا.ت ا. ت ا. ت ا....
ا. ت:بله چ... جین تووو شلوارک پوشیدی
رزی و تهیونگ:( خنده)
جین:یاا چیه مگه.؟اتفاقا خود رزیم دیشب با شلوارک خوابیده بود
رزی: مدرک؟
جین:ازت فیلم گرفتم
ا. ت:کو ببینم
فیلمو نشونم داد
ا. ت:پشمام
تهیونگ:رزی امشب اون فیلمو پاک کن تا همه با خبر نشدن
رزی:یاااا ته تهه.... توهم میکشمت سوکجین خاننن
و رزی و جین کل عمارت و گشتن
که یهو جنی در اتاقشو باز کرد و از اتاق اومد بیرون
جنی:وادفاک شما چتونه؟
ا. ت:دوتا بچه افتادن دنبال هم
رزی و جین باهم:به کی گفتی بچه؟
ا. ت:نه نه غلط کرد.... راستی جین تو با من چیکار داشتی
جین:اها راستی میخواستم بگم توی لپتاپم یه فیلم پیدا کردم مثل اینکه هیون و لیا برگشتن( دشنماشون))
ته:چیی؟
(بچه ها هیون و لیا خواهر برادرن و دشمنای اعضا هستن و تهیونگ ا. ت بیشتر از همه از هیون و لیا بدشون میاد
ا. ت:ی... یعنی چی؟ فیلمو پخش کن
همه نشستیم رو مبل و فیلمو تماشا کردیم
فیلم و تموم شد.
و من شکی که بهم وارد شدن بود از بدنم هنوز خارج نشده بود نه اینکه ازشون بترسم فقط.. من فکر میکردم اونا مردن
ا. ت:چی؟... ولی...اونا
تهیونگ:خودم میکشمشون
جنی:بزار به جونگ کوک بگیم
جیهوپم باید هکشون کنه
باید زیر نظر بگیریمشون
تا مثل قبلا از دستمون در نرن
ا. ت:.... خودم شکنجشون میکنم
5ساعت بعد ساعت 11 صبح:
همه دور هم جمع بودیم
من به اعضا قضیه رو گفتم
جونگکوکم مثل همیشه عصبانی شد
کوک:چطور گذاشتیم در برن ( عصبی)
لیسا گفته بودن بر میگردن
ا. ت:... باورم نمیشه هوفف ( دستاشو گذاشت رو سرش)
جیهوپ:من شاید بتونم هکشون کنم
ا. ت:تمام تلاشتو بکن
جیهوپ:باشه
تهیونگ:از فردا دنبالشون میگردیم
نامجون:زود نی؟
رزی:بهتره زودتر کارشونو تموم کنیم
بونگی:خوبه... خیلی وقت بود دلم برا اون عوضیا تنگ شده بود... دلم هیجان میخواست ( نیشخند)
(راستی بچه ها اعضا همشون هر 11 نفرشون توی خونه زندگی میکنن خونه که نه عمارت)
از زبان ا. ت:از خواب بیدار شدم کارای لازمو کردم و رفتم تو اشپز خونه
تهیونگ و رزی بیدار بودن
ا. ت:صبح بخیر
تهیونگ:صب بخیر
رزی:نودل تو در یخچاله بگیر درست کن بخور
ا. ت :باشه
نودلو درست کردم دیدم
جین بدو بدو اومد
جین:ا.ت ا.ت ا. ت ا. ت ا....
ا. ت:بله چ... جین تووو شلوارک پوشیدی
رزی و تهیونگ:( خنده)
جین:یاا چیه مگه.؟اتفاقا خود رزیم دیشب با شلوارک خوابیده بود
رزی: مدرک؟
جین:ازت فیلم گرفتم
ا. ت:کو ببینم
فیلمو نشونم داد
ا. ت:پشمام
تهیونگ:رزی امشب اون فیلمو پاک کن تا همه با خبر نشدن
رزی:یاااا ته تهه.... توهم میکشمت سوکجین خاننن
و رزی و جین کل عمارت و گشتن
که یهو جنی در اتاقشو باز کرد و از اتاق اومد بیرون
جنی:وادفاک شما چتونه؟
ا. ت:دوتا بچه افتادن دنبال هم
رزی و جین باهم:به کی گفتی بچه؟
ا. ت:نه نه غلط کرد.... راستی جین تو با من چیکار داشتی
جین:اها راستی میخواستم بگم توی لپتاپم یه فیلم پیدا کردم مثل اینکه هیون و لیا برگشتن( دشنماشون))
ته:چیی؟
(بچه ها هیون و لیا خواهر برادرن و دشمنای اعضا هستن و تهیونگ ا. ت بیشتر از همه از هیون و لیا بدشون میاد
ا. ت:ی... یعنی چی؟ فیلمو پخش کن
همه نشستیم رو مبل و فیلمو تماشا کردیم
فیلم و تموم شد.
و من شکی که بهم وارد شدن بود از بدنم هنوز خارج نشده بود نه اینکه ازشون بترسم فقط.. من فکر میکردم اونا مردن
ا. ت:چی؟... ولی...اونا
تهیونگ:خودم میکشمشون
جنی:بزار به جونگ کوک بگیم
جیهوپم باید هکشون کنه
باید زیر نظر بگیریمشون
تا مثل قبلا از دستمون در نرن
ا. ت:.... خودم شکنجشون میکنم
5ساعت بعد ساعت 11 صبح:
همه دور هم جمع بودیم
من به اعضا قضیه رو گفتم
جونگکوکم مثل همیشه عصبانی شد
کوک:چطور گذاشتیم در برن ( عصبی)
لیسا گفته بودن بر میگردن
ا. ت:... باورم نمیشه هوفف ( دستاشو گذاشت رو سرش)
جیهوپ:من شاید بتونم هکشون کنم
ا. ت:تمام تلاشتو بکن
جیهوپ:باشه
تهیونگ:از فردا دنبالشون میگردیم
نامجون:زود نی؟
رزی:بهتره زودتر کارشونو تموم کنیم
بونگی:خوبه... خیلی وقت بود دلم برا اون عوضیا تنگ شده بود... دلم هیجان میخواست ( نیشخند)
۳.۴k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳