پارت چهارم
ویو تهیونگ
سوپ و نودل رو درست کردم و نودل خودمو خوردم و بعد سوپ ا. ت رو بردم به سمت اتاقش ، کمکش کردم که بشینه و بعد داشتم بهش کمک می کردم که سوپش رو بخوره که زنگ زده شد غذا رو گذاشتم کنار ا.ت که خودش داشت یواش یواش می خورد پاشدم و رفتم درو باز کردم که دوهی بود
دوهی: سلام ددی دلم تنگ شده بود برات
تهیونگ: سلام دوهی خوبی بیب
دوهی: به خوبی تو عزیزم(داره گوه می خوره جدی نگیرید)
یهو دوهی اومد تو و منم رفتم کنار وقتی وارد خونه شد رفت تو حال که دید دره اتاق ا.ت نصفه بازه بعد برگشت سمتم و گفت: ددی من یکم می رم پیش اون دختره بد برمیگردم
تهیونگ: اوکیه
دوهی رفت تو اتاق ا.ت و منم گفتم تا وقتی که بیاد برم اتاق خودم
(چند مین بعد)
یهو دوهی اومد تو اتاقمو یه سیلی خوابوند تو گوشم!
با بهت بهش نگاه کردم که گفت: پس تو براش غذاهم درست می کنی ها مگه قرار نبود بهش نزدیک نشی مگه قرار نبود ازش جداشی مگه قرار نبود مثل دستمال کاغذی بندازیش تو سطل زباله هاااا!
عصابم داغون شد پس اون دختره ی عوضی بهش گفته تا اومدم حرفی بزنم نزاشت و گفت: می خوام ازت جداشم ما به درد هم نمی خوریم!!!!!
گفتم : چییییییی! چرا خودت می بری می دوزی خب نمی تونست پاشه غذا درست کنه چیکارش می کردم!؟
گفت: تو هم میزنیش هم براش محبت می کنی آخه این میشههههه؟ من دیگه نمی خوامت بای کیم تهیونگگ!!!
(اینم پارت چهارمممم لایک یادتون نره تبلیغ کنید✨)
سوپ و نودل رو درست کردم و نودل خودمو خوردم و بعد سوپ ا. ت رو بردم به سمت اتاقش ، کمکش کردم که بشینه و بعد داشتم بهش کمک می کردم که سوپش رو بخوره که زنگ زده شد غذا رو گذاشتم کنار ا.ت که خودش داشت یواش یواش می خورد پاشدم و رفتم درو باز کردم که دوهی بود
دوهی: سلام ددی دلم تنگ شده بود برات
تهیونگ: سلام دوهی خوبی بیب
دوهی: به خوبی تو عزیزم(داره گوه می خوره جدی نگیرید)
یهو دوهی اومد تو و منم رفتم کنار وقتی وارد خونه شد رفت تو حال که دید دره اتاق ا.ت نصفه بازه بعد برگشت سمتم و گفت: ددی من یکم می رم پیش اون دختره بد برمیگردم
تهیونگ: اوکیه
دوهی رفت تو اتاق ا.ت و منم گفتم تا وقتی که بیاد برم اتاق خودم
(چند مین بعد)
یهو دوهی اومد تو اتاقمو یه سیلی خوابوند تو گوشم!
با بهت بهش نگاه کردم که گفت: پس تو براش غذاهم درست می کنی ها مگه قرار نبود بهش نزدیک نشی مگه قرار نبود ازش جداشی مگه قرار نبود مثل دستمال کاغذی بندازیش تو سطل زباله هاااا!
عصابم داغون شد پس اون دختره ی عوضی بهش گفته تا اومدم حرفی بزنم نزاشت و گفت: می خوام ازت جداشم ما به درد هم نمی خوریم!!!!!
گفتم : چییییییی! چرا خودت می بری می دوزی خب نمی تونست پاشه غذا درست کنه چیکارش می کردم!؟
گفت: تو هم میزنیش هم براش محبت می کنی آخه این میشههههه؟ من دیگه نمی خوامت بای کیم تهیونگگ!!!
(اینم پارت چهارمممم لایک یادتون نره تبلیغ کنید✨)
۱۰.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.