پارت ۱۸ : Black Woolf.
جیمین : میگم جونگ کوک چطور رئیس دانشگاه رو راضی کردی ؟
جونگ کوک : قرار شد یه کاری واسش بکنم که اونم جاتو عوض کنه
جیهوپ : چه کاری
جونگ کوک: مهم نیست فقط اینکه العان همه خوشحالیم و توی ی کلاسیم ( خنده )
جیمین : درسته
جونگ کوک : پسرا بعد دانشگاه بریم عمارتی که زندگی میکنم
جیمین: اسم اون کیه
جونگ کوک : فقط بدون فامیلیش کیمه
جیهوپ : خیله خب بیاید از این بحث بکشیم بیرون
فلش بک به بعد از دانشگاه
جیهوپ : آخيش آزاد شدیم
جونگ کوک : بزنید بریم و سوار ماشین جیهوپ شدن و رفتن عمارت تهیونگ
جونگ کوک : اجومااااا من اومدم
اجوما : خوش اومدید قشنگم بیا داخل
جونگ کوک : اجوما اینا بهترین و تنها ترین دوستای من
این جیهوپه
و این جیمنه
اجوما : خوش اومدید پسرا راستی جیهوپ واقعا شبیه سنجاب میمونی
جیهوپ دستی به صورتش و با بهت و تعجب گفت : من !!
جیمن : از حق نگذریم واقعا شبیه سنجابی و هز چهارتاشون زدن زیر خنده
اجوما : پسرا میز چیده شده بیاید ناهار
جونگ کوک : از کجا میدونستی من مهمون دارم
اجوما : مستر کیم گفت
جونگ کوک : آهان
اجوما : پسرم اول لباساتو عوض کن بعد ببا غذا بخور
جونگ کوک : باشه اجوما جونم
و سریع رفت بالا تا لباساشو عوض کن
لباساشو که عوص کرد یه دست لباس راحت هم به پسرا داد
و بعد همه نشستن سر میز ناهار و شروع کردن به خوردن
بعد از ناهار
جونگ کوک با پسرا توی اتاق بودن و داشتن فیلم میدیدن یه فیلم اکشن خفن که همش کشتن بود
خلاصه فیلمو دیدن که به وسطای فیلم که رسید هر سه تاشون رو هم خوابشون برد
ساعت ۵ بود و تهیونگ کاراش توی شرکت تموم شده بود علاوه بر اینکه یه باند بزرگ رو اداره میکرد چند تا شرکتم داشت
خلاصه وسیله هاشو جمع کرد و رفت سوارمتشین مشکی و قشنگش شد و گازشو گرفت و رفت عمارت
به احوما سلام کرد و رفت اتاقش تا لباساشو عوض کنه وقتی لباساشو عوص کرد خودشو روی تخت انداخت ناگهان صدای شلیک شنید سیخ روی تخت نشست اصلحشو برداشت و رفت بیرون اتاق
صدا از اتاق جونگ کوک بود آروم درو باز کرد و با صحنه ی روبروش نمیدونست از کیوتی این صحنه چیکار کنه سه تا پسرا مثل خرسای کله فندقی رو هم دیگه خوابیده بود و کلی پاپ کرن روی تخت و زمین ریخته بود
و لپ تاپم باز بود
صدای شلیک برای فیلم بود
وای چقدر خوابشون سنگین بوده که این صدا رو نشنیدن
لپ تاپ رو خاموش کرد و گذاشت روی میز مطالعه ی جونگ کوک و بعد یه کیسه برداشت و تمام پاپ کرن های روی تخت و زمین و ریخت توش و برد پایین داد به احونا تا بندازتشون دود و بعد دونه دونه پسرا رو بلند کرد و روی تخت خوابوند تخت به قدری بزرگ بود که حداقل ۷.۸ نفر راحت میتونستن بخوابن
جونگ کوک : قرار شد یه کاری واسش بکنم که اونم جاتو عوض کنه
جیهوپ : چه کاری
جونگ کوک: مهم نیست فقط اینکه العان همه خوشحالیم و توی ی کلاسیم ( خنده )
جیمین : درسته
جونگ کوک : پسرا بعد دانشگاه بریم عمارتی که زندگی میکنم
جیمین: اسم اون کیه
جونگ کوک : فقط بدون فامیلیش کیمه
جیهوپ : خیله خب بیاید از این بحث بکشیم بیرون
فلش بک به بعد از دانشگاه
جیهوپ : آخيش آزاد شدیم
جونگ کوک : بزنید بریم و سوار ماشین جیهوپ شدن و رفتن عمارت تهیونگ
جونگ کوک : اجومااااا من اومدم
اجوما : خوش اومدید قشنگم بیا داخل
جونگ کوک : اجوما اینا بهترین و تنها ترین دوستای من
این جیهوپه
و این جیمنه
اجوما : خوش اومدید پسرا راستی جیهوپ واقعا شبیه سنجاب میمونی
جیهوپ دستی به صورتش و با بهت و تعجب گفت : من !!
جیمن : از حق نگذریم واقعا شبیه سنجابی و هز چهارتاشون زدن زیر خنده
اجوما : پسرا میز چیده شده بیاید ناهار
جونگ کوک : از کجا میدونستی من مهمون دارم
اجوما : مستر کیم گفت
جونگ کوک : آهان
اجوما : پسرم اول لباساتو عوض کن بعد ببا غذا بخور
جونگ کوک : باشه اجوما جونم
و سریع رفت بالا تا لباساشو عوض کن
لباساشو که عوص کرد یه دست لباس راحت هم به پسرا داد
و بعد همه نشستن سر میز ناهار و شروع کردن به خوردن
بعد از ناهار
جونگ کوک با پسرا توی اتاق بودن و داشتن فیلم میدیدن یه فیلم اکشن خفن که همش کشتن بود
خلاصه فیلمو دیدن که به وسطای فیلم که رسید هر سه تاشون رو هم خوابشون برد
ساعت ۵ بود و تهیونگ کاراش توی شرکت تموم شده بود علاوه بر اینکه یه باند بزرگ رو اداره میکرد چند تا شرکتم داشت
خلاصه وسیله هاشو جمع کرد و رفت سوارمتشین مشکی و قشنگش شد و گازشو گرفت و رفت عمارت
به احوما سلام کرد و رفت اتاقش تا لباساشو عوض کنه وقتی لباساشو عوص کرد خودشو روی تخت انداخت ناگهان صدای شلیک شنید سیخ روی تخت نشست اصلحشو برداشت و رفت بیرون اتاق
صدا از اتاق جونگ کوک بود آروم درو باز کرد و با صحنه ی روبروش نمیدونست از کیوتی این صحنه چیکار کنه سه تا پسرا مثل خرسای کله فندقی رو هم دیگه خوابیده بود و کلی پاپ کرن روی تخت و زمین ریخته بود
و لپ تاپم باز بود
صدای شلیک برای فیلم بود
وای چقدر خوابشون سنگین بوده که این صدا رو نشنیدن
لپ تاپ رو خاموش کرد و گذاشت روی میز مطالعه ی جونگ کوک و بعد یه کیسه برداشت و تمام پاپ کرن های روی تخت و زمین و ریخت توش و برد پایین داد به احونا تا بندازتشون دود و بعد دونه دونه پسرا رو بلند کرد و روی تخت خوابوند تخت به قدری بزرگ بود که حداقل ۷.۸ نفر راحت میتونستن بخوابن
۴.۶k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.