ادامه ی سناریو موچی
صدایی شلیک گلوله شنیدم
بعد روی زمین رو خون برداشت
اون مرد اون الکسو کشت
اومد سمتم
با هر قدمش می خزیدم سمت دیوار
که یهو رسید بهم
_ نکنه ترسیدی
_ من من کاریت ندارم
وقتی با این لحن صحبت می کرد آروم می شدم اومد و بغلم کرد
کتشو در آورد و دورم پیچوند
_ می خوای با من زندگی کنی
+ سرمو به نشانه ی آره تکون دادم
پرنسسی بغلم کردو خوابم برد
(قابل توجه)
«ا.ت خانواده ی فقیری داره و از اونا جدا زندگی می کنه وضعیت خودشم بده »
ویو موچی
لعنت بهش ببین چه بلایی سر این دختر کوچولو آوردم
بدنش مث بید می لرزه
چون خونشو بلد نبودن با خودم بردمش خونه
رسیدم خونه گذاشتمش رو تخت خیلی عرق کرده بود
دستمو گذاشتم روی پیشونیش تب داش رفتم قرص بیارم بخوره
بعد لباس تنش کردم بعید نبود اون پسره ازش خوشش میومده
•نیشخند•
خلاصه شب شودو ا.ت بیدار شودو
ویو ا.ت
بیدار که شدم دیدم تویی یه امارت بزرگم(مود شما : چرا همیشه اعمارتا بزرگه🗿 )
لباس تنم بود اول خیلی معذب شدم
ولی بعد فراموش کردم
رفتم همه جارو گشتم کسی نبود
رفتم تو آشپزخونه چون معدن داشت سوراخ می شد
به یه نامه بر خوردم
«سلام ا.ت
من پارک جیمین هستم متاسفانه یه مشکل برام پیش اومده اما شب بر می گردم یه کلید هم برات گذاشتم »
جیمین
خونه رو مرتب کردم
بعد رفتم سر کار
(علامت پوسته چی بود
حافظه ماهی)
# ا.ت چان اومد
+ اوهایو (خسته)
# اوهایو .چی شده؟ خوبی ؟
+ نه
# بیا اینجا
ا.ت برد تو انباری تا حرف بزنن
# چی شده
+ الکس (بغض)
# اون چه گوهی خورده (عصبی)
+ دیشب افتاد دنبالم اذیتم کرد
# می کشمش
+ نمی تونی
# چرا ؟
+ چون چون یکی اونو کشته
# ج..جان
+ اوهوم
یه خری : ا.ت و ویلیام کجان مشتری داریم
# اومدیم
# تو لباستو عوض کن بیا
+ باشه
چن دقه بعد
+ به رستوران فلال خوش اومدید چیزی میل دارید
_ عه
+ جیمین
_ ا.ت. تو اینجا چا چه می کنی با این لباس کوتاه
+ کار توچی ؟
_ اومدم غذا بخورم
ویو ولیام
دیدم یه پسره با ا.ت گرهم گرفته و با دامنش بازی میکنه
دویدم سمتش و ا.تو کشیده کنار
# اوهایو چیزی میل دارید
_ چی کار می کنی تو کی هستی که به ا.ت دست میزنه
+ ویلیام جیمین واستید
بهشون همه چی رو توضیح دادم
_ خوش بختم
# منم همین تور ببخشید بد رفتاری کردم
_ نه بابا
_ ا.ت من میرم خونه اگه خواستی بیا
+ باشه خدافظ
از اونجایی که می خواستم برای جیمین جبران کنم رفتم یه اسلحه براش بگیرم چون اون روز اسلحه اش قدیمی بود
بعد از کار رفتم بیرون من کلی دوست دارم که تو این کاران
یه تفنگ گرفتم و یه سری لباس برای خودم
_ ا.ت اومدی
+ بله
_ اون چیه پشتت
+ ه.هیچی
_ باش بیا غذا بخوریم
بعد غذا تفنگو بهش دارم
_ ا.ت مرسیییی.
+ خواهش میکنم
(بغل کردن ا.ت )
_ من ازت خوشم میاد می خوام باهم باشیم .
+ چ چی
_ دوست دارم.
+ منم (اروم)
_ برو رو تخت تا بیام
بقیشم با ذهن خلاق خودتون📿👀🗿
اگه این رو دوست داشتید یه پارت دیگه در موردش بدم ؟
بازم می گم اگه از کسی می خوابید بگید بزارم
بعد روی زمین رو خون برداشت
اون مرد اون الکسو کشت
اومد سمتم
با هر قدمش می خزیدم سمت دیوار
که یهو رسید بهم
_ نکنه ترسیدی
_ من من کاریت ندارم
وقتی با این لحن صحبت می کرد آروم می شدم اومد و بغلم کرد
کتشو در آورد و دورم پیچوند
_ می خوای با من زندگی کنی
+ سرمو به نشانه ی آره تکون دادم
پرنسسی بغلم کردو خوابم برد
(قابل توجه)
«ا.ت خانواده ی فقیری داره و از اونا جدا زندگی می کنه وضعیت خودشم بده »
ویو موچی
لعنت بهش ببین چه بلایی سر این دختر کوچولو آوردم
بدنش مث بید می لرزه
چون خونشو بلد نبودن با خودم بردمش خونه
رسیدم خونه گذاشتمش رو تخت خیلی عرق کرده بود
دستمو گذاشتم روی پیشونیش تب داش رفتم قرص بیارم بخوره
بعد لباس تنش کردم بعید نبود اون پسره ازش خوشش میومده
•نیشخند•
خلاصه شب شودو ا.ت بیدار شودو
ویو ا.ت
بیدار که شدم دیدم تویی یه امارت بزرگم(مود شما : چرا همیشه اعمارتا بزرگه🗿 )
لباس تنم بود اول خیلی معذب شدم
ولی بعد فراموش کردم
رفتم همه جارو گشتم کسی نبود
رفتم تو آشپزخونه چون معدن داشت سوراخ می شد
به یه نامه بر خوردم
«سلام ا.ت
من پارک جیمین هستم متاسفانه یه مشکل برام پیش اومده اما شب بر می گردم یه کلید هم برات گذاشتم »
جیمین
خونه رو مرتب کردم
بعد رفتم سر کار
(علامت پوسته چی بود
حافظه ماهی)
# ا.ت چان اومد
+ اوهایو (خسته)
# اوهایو .چی شده؟ خوبی ؟
+ نه
# بیا اینجا
ا.ت برد تو انباری تا حرف بزنن
# چی شده
+ الکس (بغض)
# اون چه گوهی خورده (عصبی)
+ دیشب افتاد دنبالم اذیتم کرد
# می کشمش
+ نمی تونی
# چرا ؟
+ چون چون یکی اونو کشته
# ج..جان
+ اوهوم
یه خری : ا.ت و ویلیام کجان مشتری داریم
# اومدیم
# تو لباستو عوض کن بیا
+ باشه
چن دقه بعد
+ به رستوران فلال خوش اومدید چیزی میل دارید
_ عه
+ جیمین
_ ا.ت. تو اینجا چا چه می کنی با این لباس کوتاه
+ کار توچی ؟
_ اومدم غذا بخورم
ویو ولیام
دیدم یه پسره با ا.ت گرهم گرفته و با دامنش بازی میکنه
دویدم سمتش و ا.تو کشیده کنار
# اوهایو چیزی میل دارید
_ چی کار می کنی تو کی هستی که به ا.ت دست میزنه
+ ویلیام جیمین واستید
بهشون همه چی رو توضیح دادم
_ خوش بختم
# منم همین تور ببخشید بد رفتاری کردم
_ نه بابا
_ ا.ت من میرم خونه اگه خواستی بیا
+ باشه خدافظ
از اونجایی که می خواستم برای جیمین جبران کنم رفتم یه اسلحه براش بگیرم چون اون روز اسلحه اش قدیمی بود
بعد از کار رفتم بیرون من کلی دوست دارم که تو این کاران
یه تفنگ گرفتم و یه سری لباس برای خودم
_ ا.ت اومدی
+ بله
_ اون چیه پشتت
+ ه.هیچی
_ باش بیا غذا بخوریم
بعد غذا تفنگو بهش دارم
_ ا.ت مرسیییی.
+ خواهش میکنم
(بغل کردن ا.ت )
_ من ازت خوشم میاد می خوام باهم باشیم .
+ چ چی
_ دوست دارم.
+ منم (اروم)
_ برو رو تخت تا بیام
بقیشم با ذهن خلاق خودتون📿👀🗿
اگه این رو دوست داشتید یه پارت دیگه در موردش بدم ؟
بازم می گم اگه از کسی می خوابید بگید بزارم
۵.۵k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.