فیک یونگی
p20
ویو ساعت سه و نیم صبح واحد ته:
ا.ت ویو:
به زور بیدار شدم و نگاهی به اطراف انداختم تازه یادم امد واس چی بیدار شدم نگاهی به خرسی کوچولوی کنارم کردم که خیلی کیوت غرق خواب بود کردم و خواستم دست ببرم و لپش دو بکشم که یادم امد اگه بیدار شه دیگه نقشه بهم میریزه....اروم پاشدم و گوشی رو برداشتم و از خونه زدم بیرون در رو کامل نبستم که بتونم برگردم ...رفتم واحد خودمون که زنگ زدم یونگی به ثانیه نکشیده در رو باز کرد
ا.ت: ودف تو پشت این در بودی؟
یونگی: معلومه....
ا.ت: برا من معلوم نیست چرا
یونگی: چون منتظر بودم بیای ...یکم دراز کشیدم نیومدی
ا.ت: ساری بیب بیا اینم گوشی
یونگی: اوکی....یه چیز دیگه هم بهم میدی؟
ا.ت: چی بدم؟
یونگی: کیسِجو چگیا (منو ببوس عزیزم)
ا.ت: کِنده وِ؟ (اونوقت چرا)
یونگی: مولون نانن تنشینه نامجاچینگویی ایسو (معلومه من دوست پسرتم)
ا.ت: عوم بَدا کِنده دِگا شیرونده عوم (درسته ولی من نمیخوام)
یونگی: لوسسسسسس....برو بغل همون عشقت بخواب
یونگی امد در رو ببنده که ا.ت پاش رو گذاشت لای در و وارد و
خونه شد و سرشو تو سینه یونگی فرو کرد
ا.ت: خب عشقم بخوابیم
یونگی: میخوای راضیم کنی باهات قهر نباشم*،،،،*
ا.ت: اره اره اره^-^
یونگی: تو راضی نمیشی منو ببوسی اونوقت چرا من باید راضی شم که باهات قهر نکنم؟
ا.ت: چون من دوست دخترتم
یونگی: عوم درسته ولی من نمیخوام (تکرار حرف ا.ت)
ا.ت: ددییییییی`~`
یونگی: شب بخیر
یونگی ا.ت رو بیرون کرد و در رو بست و ا.ت با حرص پا شو کوبید زمینو گفت
ا.ت: گربه بیشعور بعد به من میگه لوس
ا.ت ویو
حالا کی بیاد اینو راضی کنه قهر نباشه خداااا...رفتم تو واحد ته و کنارش دراز کشیدم تا چشمام رو بستم حس کردم کسی کنارم تکون خورد وقتی از گوشه چشم نگاه کردم دیدم تهیونگ بیدار شده اما چشماش بسته هست و هی میگه تشنمه
تهیونگ: تشنمه تشنمه تشنمه (اروم و کند)
ا.ت: عوم ته ته تشنته؟
تهیونگ: عوم تشنمه
ا.ت: ایگو صبر کن آب بیارم برات
ا.ت پاشد و به سمت آشپزخونه خونه رفت و یه لیوان آب پر کرد و وقتی خواست برگرده بره نگاهش افتاد به یه گوشی
ا.ت: ای خاک تو سرم کنن ته دو تا گوشی دارهههه الان من با این گربه لوس و این گوشی چیکار کنم خداااا (اروم)
ا.ت ویو
لیوان آب رو به ته بردم و وقتی تموم شد گرفت خوابید حالا من موندم و گربه لوس و گوشی
میدونستم که در بزنم باز نمیکنه پس سعی کردم با گوشی ته زنگ بزنم...اما رمزش چیییی
رفتم بالا سر ته ته و اروم تکونش دادم
ا.ت: ته ته
تهیونگ: ها؟؟
ا.ت: رمز گوشی دومت چیه؟
تهیونگ: ۸۰۹۹
ا.ت: آها بگیر بخواب
رمز رو باز کرد و رفت تو قسمت شماره ها و .....
#سناریو
و اینکه کسی ادامه فیک رو نمیخواد ولی من میخوام بزارمش تمومش کنم^●،•●،^
ویو ساعت سه و نیم صبح واحد ته:
ا.ت ویو:
به زور بیدار شدم و نگاهی به اطراف انداختم تازه یادم امد واس چی بیدار شدم نگاهی به خرسی کوچولوی کنارم کردم که خیلی کیوت غرق خواب بود کردم و خواستم دست ببرم و لپش دو بکشم که یادم امد اگه بیدار شه دیگه نقشه بهم میریزه....اروم پاشدم و گوشی رو برداشتم و از خونه زدم بیرون در رو کامل نبستم که بتونم برگردم ...رفتم واحد خودمون که زنگ زدم یونگی به ثانیه نکشیده در رو باز کرد
ا.ت: ودف تو پشت این در بودی؟
یونگی: معلومه....
ا.ت: برا من معلوم نیست چرا
یونگی: چون منتظر بودم بیای ...یکم دراز کشیدم نیومدی
ا.ت: ساری بیب بیا اینم گوشی
یونگی: اوکی....یه چیز دیگه هم بهم میدی؟
ا.ت: چی بدم؟
یونگی: کیسِجو چگیا (منو ببوس عزیزم)
ا.ت: کِنده وِ؟ (اونوقت چرا)
یونگی: مولون نانن تنشینه نامجاچینگویی ایسو (معلومه من دوست پسرتم)
ا.ت: عوم بَدا کِنده دِگا شیرونده عوم (درسته ولی من نمیخوام)
یونگی: لوسسسسسس....برو بغل همون عشقت بخواب
یونگی امد در رو ببنده که ا.ت پاش رو گذاشت لای در و وارد و
خونه شد و سرشو تو سینه یونگی فرو کرد
ا.ت: خب عشقم بخوابیم
یونگی: میخوای راضیم کنی باهات قهر نباشم*،،،،*
ا.ت: اره اره اره^-^
یونگی: تو راضی نمیشی منو ببوسی اونوقت چرا من باید راضی شم که باهات قهر نکنم؟
ا.ت: چون من دوست دخترتم
یونگی: عوم درسته ولی من نمیخوام (تکرار حرف ا.ت)
ا.ت: ددییییییی`~`
یونگی: شب بخیر
یونگی ا.ت رو بیرون کرد و در رو بست و ا.ت با حرص پا شو کوبید زمینو گفت
ا.ت: گربه بیشعور بعد به من میگه لوس
ا.ت ویو
حالا کی بیاد اینو راضی کنه قهر نباشه خداااا...رفتم تو واحد ته و کنارش دراز کشیدم تا چشمام رو بستم حس کردم کسی کنارم تکون خورد وقتی از گوشه چشم نگاه کردم دیدم تهیونگ بیدار شده اما چشماش بسته هست و هی میگه تشنمه
تهیونگ: تشنمه تشنمه تشنمه (اروم و کند)
ا.ت: عوم ته ته تشنته؟
تهیونگ: عوم تشنمه
ا.ت: ایگو صبر کن آب بیارم برات
ا.ت پاشد و به سمت آشپزخونه خونه رفت و یه لیوان آب پر کرد و وقتی خواست برگرده بره نگاهش افتاد به یه گوشی
ا.ت: ای خاک تو سرم کنن ته دو تا گوشی دارهههه الان من با این گربه لوس و این گوشی چیکار کنم خداااا (اروم)
ا.ت ویو
لیوان آب رو به ته بردم و وقتی تموم شد گرفت خوابید حالا من موندم و گربه لوس و گوشی
میدونستم که در بزنم باز نمیکنه پس سعی کردم با گوشی ته زنگ بزنم...اما رمزش چیییی
رفتم بالا سر ته ته و اروم تکونش دادم
ا.ت: ته ته
تهیونگ: ها؟؟
ا.ت: رمز گوشی دومت چیه؟
تهیونگ: ۸۰۹۹
ا.ت: آها بگیر بخواب
رمز رو باز کرد و رفت تو قسمت شماره ها و .....
#سناریو
و اینکه کسی ادامه فیک رو نمیخواد ولی من میخوام بزارمش تمومش کنم^●،•●،^
۵.۷k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.