عشق شیرین پارت ۲۳
یونا:
به بیمارستان راه افتادیم
جی هوپ هم حال خوبی نداشت
رفتیم داخل
ما کنار وایسادیم و جی هوپ رفت تا از وضعیت جی هوپ از پرستار بپرسه
نمیدونم پرستار چی گفت با تعجب اومد سمت ما
_چیشد؟
من فقط خیره به لب های جی هوپ بودم قلبم دیوونه وار میکوبید
جی هوپ:اسم.....جین.....توی تصادف های امروز نیس
گیج شده بودم....یعنی چی
یجی با من من پرسید:یعنی چی جی هوپ....پس اسمش کجاست؟
جی هوم:اصلا کسی رو که نشونه های جی هوپ رو داشته باشه نیوردن
اینو گرفت و گوشی یجی رو گرفت تا به دوست جین زنگ بزنه
یجی:نزن....برنمیداره
جی هوپ:بیاین بریم بیرون اینجا شلوغه
جی هوپ از بازوم گرفت
جی هوپ:حالت خوبه یونا؟رنگت پریده
با سر جوابشو دادم
جی هوم از یجی سوال مرسید ولی جواب نداد به یجی نگاه کردیم که دیدیم به اونور حیاط بیمارستان نگاه میکنه...رد نگاه یجی رو گرفتیم
که خیلیی تعجب کردم
این که....این که جین بود
سالم سالم اونور حیاط با لبخند موذی نشسته بود
جی هوپ مثل تیری که از تیرکمون جدا شده باشه به سمت جین رفت و توی یه لحظه یقش رو گرفت
فریاد جی هوپ رو که شنیدم تنم لریزید
جی هوپ:مرتیکه ی الدنگ تو شعور نداری نفهمی؟این غلطا چیه میکنی؟نمیگی خواهرت حاملس؟این مسحره بازیا چیه حیوون
در حالی که سعی داشت خودشو از جی هوپ جدا کنه گفت:بابا یه شوخی بود...فکر نمیکردم انقدر خاطرخواهم باشید....دمتون گرم
جی هوپ:خفه شو تا خفت نکردم
بعدم به سمت و منو و یحی اومد و منو از روی سکو بلند کرد
جین پشت سرمون راه افتاده بود و قسم جون جی هوپ رو داد که شوخی بوده
یجی وایساد یه سیلی محکم به جین زد
با تعجب بهشون نگاه مبکردم
جین هم با تعجب دستش رو گذاشت رو صورتش و بعدش لبخند زد
یجی درحالی که چونش از بغض میلرزید گفت:ازت متنفرم لعنتی
و با قدم های بلند به سمت ماشین رفت
توی دلم از یه طرف خوشحال شدم که داداشم زندس ولی از یه طرف هم دلخور بودم که همچین شوخی بدی کرده
جین به سمت یجی رفت و گفت:از قدیم گفتن تنفر زیاد نشونه ی عشقه دختر عمو
همون لحظه جی هوپ دزدگیر ماشین رو زد و یجی با چشم غره سوار ماشین شد من و جی هوپ هم بی توجه به جین سوار ماشین شدیم
از آینه بغل ماشین بهش نگاه کردم که هرلحظه ما ازش دوتر میشدیم و اون مثل پسربچه ها وسط خیابون وایساده بود
یه لحظه دلم براش ضعف رفت
رفتیم خونه توی اسانسور بودیم
جی هوپ دستش رو دور کمرم گذاشت انگار اونم حوشحال بود که اتفاقی برای جی هوپ نیفتاده
نشسته بودیم که صدای ایفون اومد جی هوپ رفت سمت ایفون و بازش کرد
جی هوپ:این تفحه باز اومد
فهمیدم که جین اومده
رفتم دم در
_سلام داداش خان....این چه شوخی مسخره ایی بود
جین:ابجی جون حالا بزار بیام تو.....
اومد تو
یجی:داداش من میرم کار دارم
یجی میخواست از کنار جین بره از جین از دستش گرفت
جین:کجا حانم خانما قدم ما سنگین بود که میحوای بری؟
یجی:برید کنار جناب کیم سوک جین....من حوصله ی ابن مسخره بازیارو ندارم
جین:اگه کنار نرم چی؟....اها یادم نبود خانم یجی دستشون ماشالله سنگین هم هست.....
یجی:اون کمت بود
یجی با هل دادن جین رفت بیرون
جی هوپ نشسته بود و جین هم بی حرف رفت کنارش نشست
جین:من نمیدونستم یجی پیش یوناس.....وگرنه من قصدم ترسوندن خواهر حاملم نبود
جی هوپ:اره قصدت ترسوندن خواهر من بود
جین:که اونم عوضش رو در اورد
بعد جای سیلی یجی رو نشون داد
جی هوپ تک خنده ایی کرد:دستش طالا
جین انگار کار داشت و اومد پیشونیم رو بوسید:ببخشید ابجی کوجیکه
بعد شکمم رو بوسید:توام ببحشبد فسقل دایی
جین رفت و جی هوپ نگام کرد
جی هوپ؛حالت خوبه مامان کوچولو
لبخند زدم و سرم رو به نشونه ی مثبت تکون دادم
جی هوپ رفت از بیرون نودل گرفت و خوردیم
داشتم ظرف هارو جمع میگردم که گوشی می هوپ زنگ زد با دیدن اسم طرف اخم هاش توهم رفت
رفت و گوشی رو توی اتاق جواب داد.....شاید کاری داشته....
جی هوپ کلافه از اتاق اومد بیرون و گفت:من میرم بیرون کار دارم....تو خواستی بخواب من خودم کلید دارم
اینو گفت و بدون اینکه منتظر جواب من باشه رفت
دلشوره گرفتم....یعنی چی؟
ادامه در پارت بعدی
خب دوستان توی اینده های یکم دور قراره جین با یونا خیلی بدرفتاری و مورد قضاوتش قرار بده پس متعجب نشید
در ضمن
به نظرتون کی بود که به جی هوپ زنگ زد؟
نا***رو که فراموش نکردید؟
به بیمارستان راه افتادیم
جی هوپ هم حال خوبی نداشت
رفتیم داخل
ما کنار وایسادیم و جی هوپ رفت تا از وضعیت جی هوپ از پرستار بپرسه
نمیدونم پرستار چی گفت با تعجب اومد سمت ما
_چیشد؟
من فقط خیره به لب های جی هوپ بودم قلبم دیوونه وار میکوبید
جی هوپ:اسم.....جین.....توی تصادف های امروز نیس
گیج شده بودم....یعنی چی
یجی با من من پرسید:یعنی چی جی هوپ....پس اسمش کجاست؟
جی هوم:اصلا کسی رو که نشونه های جی هوپ رو داشته باشه نیوردن
اینو گرفت و گوشی یجی رو گرفت تا به دوست جین زنگ بزنه
یجی:نزن....برنمیداره
جی هوپ:بیاین بریم بیرون اینجا شلوغه
جی هوپ از بازوم گرفت
جی هوپ:حالت خوبه یونا؟رنگت پریده
با سر جوابشو دادم
جی هوم از یجی سوال مرسید ولی جواب نداد به یجی نگاه کردیم که دیدیم به اونور حیاط بیمارستان نگاه میکنه...رد نگاه یجی رو گرفتیم
که خیلیی تعجب کردم
این که....این که جین بود
سالم سالم اونور حیاط با لبخند موذی نشسته بود
جی هوپ مثل تیری که از تیرکمون جدا شده باشه به سمت جین رفت و توی یه لحظه یقش رو گرفت
فریاد جی هوپ رو که شنیدم تنم لریزید
جی هوپ:مرتیکه ی الدنگ تو شعور نداری نفهمی؟این غلطا چیه میکنی؟نمیگی خواهرت حاملس؟این مسحره بازیا چیه حیوون
در حالی که سعی داشت خودشو از جی هوپ جدا کنه گفت:بابا یه شوخی بود...فکر نمیکردم انقدر خاطرخواهم باشید....دمتون گرم
جی هوپ:خفه شو تا خفت نکردم
بعدم به سمت و منو و یحی اومد و منو از روی سکو بلند کرد
جین پشت سرمون راه افتاده بود و قسم جون جی هوپ رو داد که شوخی بوده
یجی وایساد یه سیلی محکم به جین زد
با تعجب بهشون نگاه مبکردم
جین هم با تعجب دستش رو گذاشت رو صورتش و بعدش لبخند زد
یجی درحالی که چونش از بغض میلرزید گفت:ازت متنفرم لعنتی
و با قدم های بلند به سمت ماشین رفت
توی دلم از یه طرف خوشحال شدم که داداشم زندس ولی از یه طرف هم دلخور بودم که همچین شوخی بدی کرده
جین به سمت یجی رفت و گفت:از قدیم گفتن تنفر زیاد نشونه ی عشقه دختر عمو
همون لحظه جی هوپ دزدگیر ماشین رو زد و یجی با چشم غره سوار ماشین شد من و جی هوپ هم بی توجه به جین سوار ماشین شدیم
از آینه بغل ماشین بهش نگاه کردم که هرلحظه ما ازش دوتر میشدیم و اون مثل پسربچه ها وسط خیابون وایساده بود
یه لحظه دلم براش ضعف رفت
رفتیم خونه توی اسانسور بودیم
جی هوپ دستش رو دور کمرم گذاشت انگار اونم حوشحال بود که اتفاقی برای جی هوپ نیفتاده
نشسته بودیم که صدای ایفون اومد جی هوپ رفت سمت ایفون و بازش کرد
جی هوپ:این تفحه باز اومد
فهمیدم که جین اومده
رفتم دم در
_سلام داداش خان....این چه شوخی مسخره ایی بود
جین:ابجی جون حالا بزار بیام تو.....
اومد تو
یجی:داداش من میرم کار دارم
یجی میخواست از کنار جین بره از جین از دستش گرفت
جین:کجا حانم خانما قدم ما سنگین بود که میحوای بری؟
یجی:برید کنار جناب کیم سوک جین....من حوصله ی ابن مسخره بازیارو ندارم
جین:اگه کنار نرم چی؟....اها یادم نبود خانم یجی دستشون ماشالله سنگین هم هست.....
یجی:اون کمت بود
یجی با هل دادن جین رفت بیرون
جی هوپ نشسته بود و جین هم بی حرف رفت کنارش نشست
جین:من نمیدونستم یجی پیش یوناس.....وگرنه من قصدم ترسوندن خواهر حاملم نبود
جی هوپ:اره قصدت ترسوندن خواهر من بود
جین:که اونم عوضش رو در اورد
بعد جای سیلی یجی رو نشون داد
جی هوپ تک خنده ایی کرد:دستش طالا
جین انگار کار داشت و اومد پیشونیم رو بوسید:ببخشید ابجی کوجیکه
بعد شکمم رو بوسید:توام ببحشبد فسقل دایی
جین رفت و جی هوپ نگام کرد
جی هوپ؛حالت خوبه مامان کوچولو
لبخند زدم و سرم رو به نشونه ی مثبت تکون دادم
جی هوپ رفت از بیرون نودل گرفت و خوردیم
داشتم ظرف هارو جمع میگردم که گوشی می هوپ زنگ زد با دیدن اسم طرف اخم هاش توهم رفت
رفت و گوشی رو توی اتاق جواب داد.....شاید کاری داشته....
جی هوپ کلافه از اتاق اومد بیرون و گفت:من میرم بیرون کار دارم....تو خواستی بخواب من خودم کلید دارم
اینو گفت و بدون اینکه منتظر جواب من باشه رفت
دلشوره گرفتم....یعنی چی؟
ادامه در پارت بعدی
خب دوستان توی اینده های یکم دور قراره جین با یونا خیلی بدرفتاری و مورد قضاوتش قرار بده پس متعجب نشید
در ضمن
به نظرتون کی بود که به جی هوپ زنگ زد؟
نا***رو که فراموش نکردید؟
۸.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.