ارباب مغرورمن ✨💜
اربابمغرورمن ✨💜
Part9
( ارسلان _ دیانا + پانیذ × )
ارسلان 💜
× اها باشه پس خدافظ دیانا جون خدافظ ارسلان
+ خدافظ عزیزم
_ خدافظ
پانیذ رفت
و منو دیانا تو خونه تنها شدیم دلم میخواستم حرفمو بهش بزنم ولی نمیشد یعنی روم نمیشد بهش بگم میترسیدم قبول نکنه
_ دیانا
+ بله ارباب
_ ی لحظه میای ؟
+ الان میام
دیانا اومد و کنارم نشست
_ خب ببین من میخوام چند وقته ی چیزی بهت بگم اما نمیدونم قبول میکنی یا نه
+ خب چی میخوای بگی ؟
_ دیانا من چند وقته از ی نفر خوشم میاد اسمش مهدیه هس ( 😂 کرم دردنم فعال شده میخوام یکم رومانو خراب کنم 😂) ولی نمیدونم چجوری بهش بگم میخوام تو کمکم کنی بهش بگم فردا شب باهاش قرار دارم توعم باهام میای تا کمکم کنی بش بگم
دیانا 🤍
وقتی ارسلان گفت از ی نفر خوشش میاد خیلی ناراحت شدم انگار ی لحظه قلبم وایساد 💔
+ ببخشید ارباب ولی اگه میشه من نیام یکم این چند روز حالم خوب نیس
_ عع خب پانیذ و ممد هم میان گفتم تو هم باشی
+ اها خب من میرم بالا استراحت کنم حالم اگه بهتر شد باهاتون میام اگه هم نشد دیگه خودتون برید
بغض بدی داشت گلومو چنگ میزدم به زور خودمو تحلم کردم اشکم جلوی ارسلان جاری نشه
از ارسلان خدافظی کردم و رفتم تو اتاقم
درو قفل کردم و پشت در نشستم
😭 آخه خدایا چرا من اینقدر بدبختم مگه من چه گناهی کردم که تا میام یکم بخندم دنیا بازم یکاری میکنه منم دوباره چشام اشکی بشه آخه خدایااا تا دیدی عاشقش شدم خواستی ازم بگیریش آخه چراااا مگه من چیکار کردم که باید این همه بدبختی بکشم 😭😭 الان دلم میخواد فقط بمیرم
[ بمیرم برات دخترم 😭]
Part9
( ارسلان _ دیانا + پانیذ × )
ارسلان 💜
× اها باشه پس خدافظ دیانا جون خدافظ ارسلان
+ خدافظ عزیزم
_ خدافظ
پانیذ رفت
و منو دیانا تو خونه تنها شدیم دلم میخواستم حرفمو بهش بزنم ولی نمیشد یعنی روم نمیشد بهش بگم میترسیدم قبول نکنه
_ دیانا
+ بله ارباب
_ ی لحظه میای ؟
+ الان میام
دیانا اومد و کنارم نشست
_ خب ببین من میخوام چند وقته ی چیزی بهت بگم اما نمیدونم قبول میکنی یا نه
+ خب چی میخوای بگی ؟
_ دیانا من چند وقته از ی نفر خوشم میاد اسمش مهدیه هس ( 😂 کرم دردنم فعال شده میخوام یکم رومانو خراب کنم 😂) ولی نمیدونم چجوری بهش بگم میخوام تو کمکم کنی بهش بگم فردا شب باهاش قرار دارم توعم باهام میای تا کمکم کنی بش بگم
دیانا 🤍
وقتی ارسلان گفت از ی نفر خوشش میاد خیلی ناراحت شدم انگار ی لحظه قلبم وایساد 💔
+ ببخشید ارباب ولی اگه میشه من نیام یکم این چند روز حالم خوب نیس
_ عع خب پانیذ و ممد هم میان گفتم تو هم باشی
+ اها خب من میرم بالا استراحت کنم حالم اگه بهتر شد باهاتون میام اگه هم نشد دیگه خودتون برید
بغض بدی داشت گلومو چنگ میزدم به زور خودمو تحلم کردم اشکم جلوی ارسلان جاری نشه
از ارسلان خدافظی کردم و رفتم تو اتاقم
درو قفل کردم و پشت در نشستم
😭 آخه خدایا چرا من اینقدر بدبختم مگه من چه گناهی کردم که تا میام یکم بخندم دنیا بازم یکاری میکنه منم دوباره چشام اشکی بشه آخه خدایااا تا دیدی عاشقش شدم خواستی ازم بگیریش آخه چراااا مگه من چیکار کردم که باید این همه بدبختی بکشم 😭😭 الان دلم میخواد فقط بمیرم
[ بمیرم برات دخترم 😭]
۷.۴k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.