پارت 36:
پارت 36:
راشل ویو :
استفان خواست جلومو بگیره خیلی کلافه شدم و اسلحه که تو تو یه جیبم گذاشته بودم بودم دراوردم و گذاشتم رو سرش
راشل:باهات اصلا شوخی ندارم هنری استفان! حالا گمشو
استفان دستشو مشت کرد و از کنار راشل رد شد و رفت
سریع از هتل بیرون رفتم و سواره ماشینم شدم به سمته شرکت تهیونگ رفتم
راشل:امروزه همچی مشخص میشه اقای کیم
وقتی رسیدم به سرعت به سمته بالا رفتم کارکنا پشماشون ریخته بود همه کارکنا عوض شده بود کسی نمیشناختم داشتم میرفتم داخل اتاق تهیونگ که منشیش جلوم رو گرفت
منشی:خانم وایستید شما نمیتونید همینجوری وارد شید
راشل:برو اونور خانم منشی وگرنه بد میبینی
منشی:این کاره منه
راشل اول خواست اسلحلشو دربیاره اما کارتی که نشون میاد اون سفیر کره تویه روسیه هست رو نشون داد
راشل:یا همین الان میر ی اونور یا به پلیس زنگ بزنم به جرم توهین به سفیر مملکت بگیرنت
منشی کنار رفت و من وارد اتاق شدم
رویه مبل نشستم و منتظر بودم
تهیونگ ویو :
نفس عمیقی کشیدم و دستگیره رو کشیدم نشسته بود تن ظریف به دختر وقتی صورتشو به طرفم برگردوند دوباره قلبم گرفت
تهیونگ:لعنت بهت
راشل ویو:
یادش نمیاد از چشماش معلومه بلند شدم و اسلحمو دراودم و به سمتش گرفتم
راشل:من اینجام تا جونتو بگیرم وقتی اون روز روحمو خوردی و کشتی
تهیونگ پوزخندی زد و زبونش رو به لباش کشید
تهیونگ:من ؟ تو تقاص خیانتی که داشتی بهم میکردی پس دادی خانم کیم
راشل:هه دیگه حق نداری منو کیم صدا کنی من از خاندان لی اومدم!
تهیونگ:حتما تو از خاندان کیم نیستی
راشل:چرا، چرا اینکارو کردی
تهیونگ همینطور که نزدیک میشد میگفت
تهیونگ:من ساعت ها و روز ها برایه عروسیم تلاش میکردم تو چی؟ تو نقشه قتل و نابودی منو میکشیدی
راشل:من عاشقت بودم اون پروژه کنسل شده بود اما تو یه عو. . ضی تنها خواهرم رو کشتی!
تهیونگ تعصبی به سمت راشل هجوم برد و گلوش گرفت و رویه کاناپه خم کرد
تهیونگ:اون دختر میخواست پولای معامله مارو بدزده و فرار کنه
راشل که دسته تهیونگ پس زد و وایستاد
راشل:باور نمیکنم
تهیونگ دوباره پوزخندی زد و سریع از کشو میز یه پرونده دراورد و داد دسته راشل
تهیونگ:خوب بیبن خانم لی!
راشل ویو:
پرونده رو که باز کردم فهمیدم اون یه پرواز به سمت امریکا داشت در حالی که به من گفتن داشت میومد روسیه مدارک جعل پاسپورت و... نگاه پر اشکی به تهیونگ کردم اشتباه کردم!
#فیک
راشل ویو :
استفان خواست جلومو بگیره خیلی کلافه شدم و اسلحه که تو تو یه جیبم گذاشته بودم بودم دراوردم و گذاشتم رو سرش
راشل:باهات اصلا شوخی ندارم هنری استفان! حالا گمشو
استفان دستشو مشت کرد و از کنار راشل رد شد و رفت
سریع از هتل بیرون رفتم و سواره ماشینم شدم به سمته شرکت تهیونگ رفتم
راشل:امروزه همچی مشخص میشه اقای کیم
وقتی رسیدم به سرعت به سمته بالا رفتم کارکنا پشماشون ریخته بود همه کارکنا عوض شده بود کسی نمیشناختم داشتم میرفتم داخل اتاق تهیونگ که منشیش جلوم رو گرفت
منشی:خانم وایستید شما نمیتونید همینجوری وارد شید
راشل:برو اونور خانم منشی وگرنه بد میبینی
منشی:این کاره منه
راشل اول خواست اسلحلشو دربیاره اما کارتی که نشون میاد اون سفیر کره تویه روسیه هست رو نشون داد
راشل:یا همین الان میر ی اونور یا به پلیس زنگ بزنم به جرم توهین به سفیر مملکت بگیرنت
منشی کنار رفت و من وارد اتاق شدم
رویه مبل نشستم و منتظر بودم
تهیونگ ویو :
نفس عمیقی کشیدم و دستگیره رو کشیدم نشسته بود تن ظریف به دختر وقتی صورتشو به طرفم برگردوند دوباره قلبم گرفت
تهیونگ:لعنت بهت
راشل ویو:
یادش نمیاد از چشماش معلومه بلند شدم و اسلحمو دراودم و به سمتش گرفتم
راشل:من اینجام تا جونتو بگیرم وقتی اون روز روحمو خوردی و کشتی
تهیونگ پوزخندی زد و زبونش رو به لباش کشید
تهیونگ:من ؟ تو تقاص خیانتی که داشتی بهم میکردی پس دادی خانم کیم
راشل:هه دیگه حق نداری منو کیم صدا کنی من از خاندان لی اومدم!
تهیونگ:حتما تو از خاندان کیم نیستی
راشل:چرا، چرا اینکارو کردی
تهیونگ همینطور که نزدیک میشد میگفت
تهیونگ:من ساعت ها و روز ها برایه عروسیم تلاش میکردم تو چی؟ تو نقشه قتل و نابودی منو میکشیدی
راشل:من عاشقت بودم اون پروژه کنسل شده بود اما تو یه عو. . ضی تنها خواهرم رو کشتی!
تهیونگ تعصبی به سمت راشل هجوم برد و گلوش گرفت و رویه کاناپه خم کرد
تهیونگ:اون دختر میخواست پولای معامله مارو بدزده و فرار کنه
راشل که دسته تهیونگ پس زد و وایستاد
راشل:باور نمیکنم
تهیونگ دوباره پوزخندی زد و سریع از کشو میز یه پرونده دراورد و داد دسته راشل
تهیونگ:خوب بیبن خانم لی!
راشل ویو:
پرونده رو که باز کردم فهمیدم اون یه پرواز به سمت امریکا داشت در حالی که به من گفتن داشت میومد روسیه مدارک جعل پاسپورت و... نگاه پر اشکی به تهیونگ کردم اشتباه کردم!
#فیک
۳.۸k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.