پارت 4
پارت 4
ویو ا.ت :
لینو گفتش بیاین امتحان کنیم. بره همین موهامو بالا دم اسبی بستم و یکم کش و قوسی به بدنم دادم و شروع کردیم به تمرین دنس. دنسش رو عین آب خوردن یاد گرفتم.
+ داری باهام شوخی میکنی دیگه نه؟
_نه اصلا شوخی نمیکنم. چیه تاحالا از خودت بهتر ندیدی؟
+یاااا توی فسقلی نیومده داری برام کری میخونی؟
_تو اول شروع کردی
چان : بسته عین سگ و گربه افتادین به جون هم.
ویو هیونجین :
باورم نمیشد. واقعا دنسش از منم بهتر بود. موقع دنس خیلی میدرخشید. نمیدونم چی داشت که اینقدر منو به خودش جذب میکرد. اونو مال خودم میکنمش.
ویو ا.ت :
نمیدونم چش بود از همون اول باهام لج بود ولی حس عجیبی بهم میداد. جذابیتش نمیزاشت کاری بکنم. تو این فکر بودم که صدای زنگ گوشیمو شنیدم. پدرخواندم بود. باز چی میخواست. رفتم بیرون و جواب دادم.
_الو؟
×چرا دیروز بهم زنگ نزدی؟ مگه نگفتم هرو روز باید گزارش کار های شرکت رو بهم بدی؟
_اگه اینقدر برات مهمن چرا خودت انجام نمیدی؟ درضمن دیروز نرفتم شرکت و خانم شیم رو به جای خودم گذاشتم.
×از این به بعد هر روز باید خودت بهم گزارش بدی.(قط کرد)
آییششش واقعا عصاب خورد کن بود. نمیتونستم دیگه اونجا کار کنم دیوونم میکنه. خواستم برگردم دیدم هیونجین بهم زل زده.
ویو هیونجین :
وقتی گوشیش زنگ خورد قیافش توهم رفت و از اتاق زد بیرون. یواشکی دنبالش رفتم تا ببینم چی شده. دیدم خیلی پوکر و عصبی داره حرف میزنه.وقتی قط کرد نگاهش به من افتاد. تا خواستم چیزی بگم سریع رفت. خواستم برم دنبالش که صدای هان رو از داخل شنیدم.
هان : بپه ها ا.ت کما داره میره؟
رفتم سمت پنجره و دیدم ا.ت سوار یه ماشین مشکی و لوکس شد و رفت.
فیلیکس : ولی سویشرتش رو جا گذاشت.
+من میدم بهش.(سویشرت و از دست فیلیکس گرفت)
ویو ا.ت :
وقتی دیدم هیونجین بهم زل زده سریع اونجا رو ترک کردم و رفتم پایین دیدم آقای جانگ جلوی در منتظره. سوار ماشین شدم و رفتیم به سمت ویلای پدرخواندم. وقتی وارد شدم با چهره خشمکینش مواجه شدم. میدونستم قراره چی بشنوم. بازم اون حرف های تکراری که چرا شرک نبودی یا چرا گزارشت کامل نیست و چرا سرمایه گزارا شکایت کردن و...
_میخوام استعفا بدم
×چی گفتی؟
_میخوام از مدیریت شرکت استعفا بدم
ویو ا.ت :
لینو گفتش بیاین امتحان کنیم. بره همین موهامو بالا دم اسبی بستم و یکم کش و قوسی به بدنم دادم و شروع کردیم به تمرین دنس. دنسش رو عین آب خوردن یاد گرفتم.
+ داری باهام شوخی میکنی دیگه نه؟
_نه اصلا شوخی نمیکنم. چیه تاحالا از خودت بهتر ندیدی؟
+یاااا توی فسقلی نیومده داری برام کری میخونی؟
_تو اول شروع کردی
چان : بسته عین سگ و گربه افتادین به جون هم.
ویو هیونجین :
باورم نمیشد. واقعا دنسش از منم بهتر بود. موقع دنس خیلی میدرخشید. نمیدونم چی داشت که اینقدر منو به خودش جذب میکرد. اونو مال خودم میکنمش.
ویو ا.ت :
نمیدونم چش بود از همون اول باهام لج بود ولی حس عجیبی بهم میداد. جذابیتش نمیزاشت کاری بکنم. تو این فکر بودم که صدای زنگ گوشیمو شنیدم. پدرخواندم بود. باز چی میخواست. رفتم بیرون و جواب دادم.
_الو؟
×چرا دیروز بهم زنگ نزدی؟ مگه نگفتم هرو روز باید گزارش کار های شرکت رو بهم بدی؟
_اگه اینقدر برات مهمن چرا خودت انجام نمیدی؟ درضمن دیروز نرفتم شرکت و خانم شیم رو به جای خودم گذاشتم.
×از این به بعد هر روز باید خودت بهم گزارش بدی.(قط کرد)
آییششش واقعا عصاب خورد کن بود. نمیتونستم دیگه اونجا کار کنم دیوونم میکنه. خواستم برگردم دیدم هیونجین بهم زل زده.
ویو هیونجین :
وقتی گوشیش زنگ خورد قیافش توهم رفت و از اتاق زد بیرون. یواشکی دنبالش رفتم تا ببینم چی شده. دیدم خیلی پوکر و عصبی داره حرف میزنه.وقتی قط کرد نگاهش به من افتاد. تا خواستم چیزی بگم سریع رفت. خواستم برم دنبالش که صدای هان رو از داخل شنیدم.
هان : بپه ها ا.ت کما داره میره؟
رفتم سمت پنجره و دیدم ا.ت سوار یه ماشین مشکی و لوکس شد و رفت.
فیلیکس : ولی سویشرتش رو جا گذاشت.
+من میدم بهش.(سویشرت و از دست فیلیکس گرفت)
ویو ا.ت :
وقتی دیدم هیونجین بهم زل زده سریع اونجا رو ترک کردم و رفتم پایین دیدم آقای جانگ جلوی در منتظره. سوار ماشین شدم و رفتیم به سمت ویلای پدرخواندم. وقتی وارد شدم با چهره خشمکینش مواجه شدم. میدونستم قراره چی بشنوم. بازم اون حرف های تکراری که چرا شرک نبودی یا چرا گزارشت کامل نیست و چرا سرمایه گزارا شکایت کردن و...
_میخوام استعفا بدم
×چی گفتی؟
_میخوام از مدیریت شرکت استعفا بدم
۱۰.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.