دزد روح پارت ۳
همچنان از زبان سونیک
پنجره رو بستم و از اتاق بیرون رفتم
از راه رو پایین رفتم
وارد پذیرایی شدم و دیدم عموم هانتر و همسرش لیندا روی مبل دو نفره نشستن و دخترشون لیدی کنارشون روی مبل یک نفره
خب فکر اینجاش روهم می کردم عموم با دوتا بچه ی ه*رزش اومده گند بزنه به روزم
توف چاره ی دیگه ای ندارم باید تحملشون کنم
وارد پذیرایی شدم بعد از سلام و احوال پرسی های حال به هم زن سلطنتی کنار برادرم روی مبل نشستم
یه نگاهی به درو بر کردم
خیلی برام عجیب بود
یعنی سونیا کجاست
روبه مانیک کردم و ازش پرسیدم
سونیک:مانیک میدونی سونیا کجا رفته؟
مانیک: تو باغ
سونیک: چی برای چی رفته اونجا؟
مانیک: اگه تو قصر می موندی میفهمیدی
سونیک: جواب بده ببینم
مانیک: ببینم سونیک انگار کر شدی ، فکر کردم وقتی اومدی حرفای پدرو مادر با عمو و زن عمو رو شنیدی
سونیک: چه حرفی؟
مانیک: هیچی، اومدن خواستگاری سونیا اونام رفتن واسه خودشون حرف بزنن
سونیک: چی!!!!!
پنجره رو بستم و از اتاق بیرون رفتم
از راه رو پایین رفتم
وارد پذیرایی شدم و دیدم عموم هانتر و همسرش لیندا روی مبل دو نفره نشستن و دخترشون لیدی کنارشون روی مبل یک نفره
خب فکر اینجاش روهم می کردم عموم با دوتا بچه ی ه*رزش اومده گند بزنه به روزم
توف چاره ی دیگه ای ندارم باید تحملشون کنم
وارد پذیرایی شدم بعد از سلام و احوال پرسی های حال به هم زن سلطنتی کنار برادرم روی مبل نشستم
یه نگاهی به درو بر کردم
خیلی برام عجیب بود
یعنی سونیا کجاست
روبه مانیک کردم و ازش پرسیدم
سونیک:مانیک میدونی سونیا کجا رفته؟
مانیک: تو باغ
سونیک: چی برای چی رفته اونجا؟
مانیک: اگه تو قصر می موندی میفهمیدی
سونیک: جواب بده ببینم
مانیک: ببینم سونیک انگار کر شدی ، فکر کردم وقتی اومدی حرفای پدرو مادر با عمو و زن عمو رو شنیدی
سونیک: چه حرفی؟
مانیک: هیچی، اومدن خواستگاری سونیا اونام رفتن واسه خودشون حرف بزنن
سونیک: چی!!!!!
۷.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.