عشق مخفی قسمت دوم.
رفتم نشستم پیشش مست مست بود.
گفتم اگه تو بردی من بهت .........دلار میدم اما اگه من بردم باید دخترتو بهم بدی.
پدرات:قبوله.
بعدنیم ساعت.
جونگکوک:من بردم.با پدر ات رفتیم خونشون ساعت نه بود که زنگ در خورده شده.
ات:امروز کارم خیلی طول کشید ساعت نه برکشتم خونه وقتی مامانم در رو باز کردم دیدم گریه می کنه بعد یه مرد جذاب خوشگل با چند نفرکه انگار بادیگاردش بودن رو دیدم.
ات:اینجا چه خبره؟
مامان ات :دخترم......هققق......مارو ببخش.......هقققق........بابای عوضیت تو رو به این مرد فروخته.(همه اش رو با گریه گفت)
پدرات:خفه شو زن(یه سیلی زد به مامان ات و مامان ات پرت شد زمین)
ات:خواستم به مامان کمک کنم که یهو......
#خب خب خب فیک ها زیاد همایت نمیشه هااااا آخه ببینید ساعت چنده دارم براتون فیک می زارم . تورو خدا لایک کنید انرژی بگیریم دیگه.
گفتم اگه تو بردی من بهت .........دلار میدم اما اگه من بردم باید دخترتو بهم بدی.
پدرات:قبوله.
بعدنیم ساعت.
جونگکوک:من بردم.با پدر ات رفتیم خونشون ساعت نه بود که زنگ در خورده شده.
ات:امروز کارم خیلی طول کشید ساعت نه برکشتم خونه وقتی مامانم در رو باز کردم دیدم گریه می کنه بعد یه مرد جذاب خوشگل با چند نفرکه انگار بادیگاردش بودن رو دیدم.
ات:اینجا چه خبره؟
مامان ات :دخترم......هققق......مارو ببخش.......هقققق........بابای عوضیت تو رو به این مرد فروخته.(همه اش رو با گریه گفت)
پدرات:خفه شو زن(یه سیلی زد به مامان ات و مامان ات پرت شد زمین)
ات:خواستم به مامان کمک کنم که یهو......
#خب خب خب فیک ها زیاد همایت نمیشه هااااا آخه ببینید ساعت چنده دارم براتون فیک می زارم . تورو خدا لایک کنید انرژی بگیریم دیگه.
۵.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.