BullyGirl
BullyGirl
part8
ـــــــــــــــــــ
(ویو ا/ت)
یه سال از مردن مامانم گذشته بود باهاش کنار اومده بودم الانم سال اخر مدرسس
هیونجین: ا/تتت اون کرواتمو بده (واسه لباس مدرسشه)
ا/ت: بروبابا
هیونجین: صبر کن الان برو بابا رو بهت نشون میدم
ا/ت: ترسیدم نکشیمون
هیونجین اومد دنبالم همینطوری داشت میومد نبالم اومد ازم بگیره که پام سر خورد گرفتم کشیدمش تا نیفتم ولی افتاد روم
ا/ت: خیلی سنگینی
هیونجین: کرواتمو بده یا
ا/ت: یا چی ها
هیونجین: هیچی کرواتمو گرفتم لازم ندارم
ا/ت: عوضی
(بچم هیونجین دختره ی پدرسگ (ا/ت) برای چی بهش فوش میدی)
لباسامو پوشیدم
هیونجین: اگر فوش نمیدی بیا بریم
ا/ت: میخوام با اوتوبوس برم
داشتم میرفتم از در بیرون اومد جلو در وایستاد خوردم بهش
ا/ت: اخ سرم چقدر سفتی
هیونجین: نمیشه با اوتوبوس بری
ا/ت: خب با چی بیام
هیونجین: موتور من
ا/ت: چاره ای ندارم
باشه
سوار شدم جلوی در مدرسه که از در حیاط رفتیم تو بچه ها یجوری نگام میکردن
یکی از دخترا: قرار میزارن یعنی!
ا/ت: فوضولی، اره قرار میزاریم
(ویو هیونجین)
وقتی گفت قرار میزارم هم تعجب کردم هم خوشحال شدم
(ویو ا/ت)
زنگ اخر خورد جوکیونگ دستمو گرفت
جوکیونگ: اونی!
ا/ت: چی شده چرا تو کلاس تو خودت بودی
جوکیونگ: داریم واسه همیشه میریم آمریکا
ا/ت: چرت
جوکیونگ: واقعن
امروز پرواز داریم
ا/ت: میخوای منو تنها بزاری با جیغ
جوکیونگ: مجبورم اگه اینجا بمونم بابام زندم نمیزاره
ا/ت با بغض: باشه برو ولی هیچوقت فراموشم نکن
بغلش کردم
رفتم خونه یه لباس پوشیدم (اسلاید دو لباس اسلاید سه شلوار بدون اون هودیه)
تو اتاق بودم هیونجین صدام کرد
هیونجین: ا/ت پیتزا خریدم
ا/ت: میل ندارم ولم کن
رفتم پایین
هیونجین افتاده بود رو زمین
ا/ت: هیونجین
جواب نداد
دوباره صداش کردم
رفتم نشستم کنارش نفس نمیکشید
ا/ت: هیونجین نمیخوام مثل جیمین تورو هم از دست بدم من خیلی دوست دارم من از همون روز که دیدمت عاشقت شدم تو واسه ی من جای جیمینو گرفتی خواهش میکنم بلند شو با گریه
زانو هامو جمع کردم سرمو گذاشتم روی زانوم
احساس کردم هیونجین روبه رومه سرمو ورداشتم از روی زانوم
هیونجین: دوسم داری پس ها
رفتم بغلش
ا/ت: کثافت عوضی میدونی چقدر گریه کردم
هیونجین: گشنمه
ا/ت: بیا بریم ناهار بخوریم
هیونجین:بریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خسته شدم
part8
ـــــــــــــــــــ
(ویو ا/ت)
یه سال از مردن مامانم گذشته بود باهاش کنار اومده بودم الانم سال اخر مدرسس
هیونجین: ا/تتت اون کرواتمو بده (واسه لباس مدرسشه)
ا/ت: بروبابا
هیونجین: صبر کن الان برو بابا رو بهت نشون میدم
ا/ت: ترسیدم نکشیمون
هیونجین اومد دنبالم همینطوری داشت میومد نبالم اومد ازم بگیره که پام سر خورد گرفتم کشیدمش تا نیفتم ولی افتاد روم
ا/ت: خیلی سنگینی
هیونجین: کرواتمو بده یا
ا/ت: یا چی ها
هیونجین: هیچی کرواتمو گرفتم لازم ندارم
ا/ت: عوضی
(بچم هیونجین دختره ی پدرسگ (ا/ت) برای چی بهش فوش میدی)
لباسامو پوشیدم
هیونجین: اگر فوش نمیدی بیا بریم
ا/ت: میخوام با اوتوبوس برم
داشتم میرفتم از در بیرون اومد جلو در وایستاد خوردم بهش
ا/ت: اخ سرم چقدر سفتی
هیونجین: نمیشه با اوتوبوس بری
ا/ت: خب با چی بیام
هیونجین: موتور من
ا/ت: چاره ای ندارم
باشه
سوار شدم جلوی در مدرسه که از در حیاط رفتیم تو بچه ها یجوری نگام میکردن
یکی از دخترا: قرار میزارن یعنی!
ا/ت: فوضولی، اره قرار میزاریم
(ویو هیونجین)
وقتی گفت قرار میزارم هم تعجب کردم هم خوشحال شدم
(ویو ا/ت)
زنگ اخر خورد جوکیونگ دستمو گرفت
جوکیونگ: اونی!
ا/ت: چی شده چرا تو کلاس تو خودت بودی
جوکیونگ: داریم واسه همیشه میریم آمریکا
ا/ت: چرت
جوکیونگ: واقعن
امروز پرواز داریم
ا/ت: میخوای منو تنها بزاری با جیغ
جوکیونگ: مجبورم اگه اینجا بمونم بابام زندم نمیزاره
ا/ت با بغض: باشه برو ولی هیچوقت فراموشم نکن
بغلش کردم
رفتم خونه یه لباس پوشیدم (اسلاید دو لباس اسلاید سه شلوار بدون اون هودیه)
تو اتاق بودم هیونجین صدام کرد
هیونجین: ا/ت پیتزا خریدم
ا/ت: میل ندارم ولم کن
رفتم پایین
هیونجین افتاده بود رو زمین
ا/ت: هیونجین
جواب نداد
دوباره صداش کردم
رفتم نشستم کنارش نفس نمیکشید
ا/ت: هیونجین نمیخوام مثل جیمین تورو هم از دست بدم من خیلی دوست دارم من از همون روز که دیدمت عاشقت شدم تو واسه ی من جای جیمینو گرفتی خواهش میکنم بلند شو با گریه
زانو هامو جمع کردم سرمو گذاشتم روی زانوم
احساس کردم هیونجین روبه رومه سرمو ورداشتم از روی زانوم
هیونجین: دوسم داری پس ها
رفتم بغلش
ا/ت: کثافت عوضی میدونی چقدر گریه کردم
هیونجین: گشنمه
ا/ت: بیا بریم ناهار بخوریم
هیونجین:بریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خسته شدم
۲۶.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.