P43
P43
از آسانسور رفتم بالا و طبقه دوم که اتاق رئیس بود پیاده شدم...
نزدیک اتاقش شدم....
*با کی کار داشتید خانم؟
وای باز این منشی نچسبه....
+با تهیونگ....شوهرم...
*او..خانم کیم...آقای کیم گفتن که کسی نیاد داخل....
+بگن!
بدون توجه به صدا زدناش...وارد اتاق تهیونگ شدم...
هیچکس نبود....
+تهیونگ؟
_ات...
+(جیغ)
_هیشش..چیه...
+ترسوندیممم عهه...کجایی؟؟؟
_وا...رفته بودم پیش جیمین...
ات...مگه نگفتم سر کارم نیا....
همونطور که کتشو در میاورد داشت غر میزد....
+غذا آوردم برات خب...تو خونه پوسیدم...روی صندلی روبه روش نشستم...
_اینجاپر از مرده...خوشم نمیاد بیای اینجا...
چند بار بهت گفتم ات؟اینجا نیا ات...نیاا...
اینجا جای کارمه...جای تو اینجا نیستش که....
اعصابم خورد شد...
+جای اون دختره هست اینجا؟
_اون زن من نیست که بخوام دربارش تصمیم بگیرم...اون اینجا یه کارمنده...زن من تویی...طرف مقابلم هم تویی درستع؟
ظرف غذا رو گذاشتم جلوش و ....
+باشه...خدافظ....
به جلوی در رسیدم...
_حالا که اومدی دیگه چرا میخوای بری؟
+.....
بدون اهمیت بهش رفتم بیرون...و صداش پشت سرم داشت میومد.......
_چرا قهر میکنی؟
منطقی باش یکم...
+اثری از قهر تو من میبینی....خیلی ام جدیم...
اصلا هم اثری از لوسی و بغض تو صورتم نمیبینی...میبینی که بگی قهر؟
کاملا منطقیم...
_باشه منطقی ای...
+...
_احح..لعنتییی....
ات دارم برات اگه کامل بری...
میگم وایسا...
+برام داشته باش...
رفتم سوار آسانسور شدم و درش بسته شد.....
عصبی شدا....
از آسانسور رفتم بالا و طبقه دوم که اتاق رئیس بود پیاده شدم...
نزدیک اتاقش شدم....
*با کی کار داشتید خانم؟
وای باز این منشی نچسبه....
+با تهیونگ....شوهرم...
*او..خانم کیم...آقای کیم گفتن که کسی نیاد داخل....
+بگن!
بدون توجه به صدا زدناش...وارد اتاق تهیونگ شدم...
هیچکس نبود....
+تهیونگ؟
_ات...
+(جیغ)
_هیشش..چیه...
+ترسوندیممم عهه...کجایی؟؟؟
_وا...رفته بودم پیش جیمین...
ات...مگه نگفتم سر کارم نیا....
همونطور که کتشو در میاورد داشت غر میزد....
+غذا آوردم برات خب...تو خونه پوسیدم...روی صندلی روبه روش نشستم...
_اینجاپر از مرده...خوشم نمیاد بیای اینجا...
چند بار بهت گفتم ات؟اینجا نیا ات...نیاا...
اینجا جای کارمه...جای تو اینجا نیستش که....
اعصابم خورد شد...
+جای اون دختره هست اینجا؟
_اون زن من نیست که بخوام دربارش تصمیم بگیرم...اون اینجا یه کارمنده...زن من تویی...طرف مقابلم هم تویی درستع؟
ظرف غذا رو گذاشتم جلوش و ....
+باشه...خدافظ....
به جلوی در رسیدم...
_حالا که اومدی دیگه چرا میخوای بری؟
+.....
بدون اهمیت بهش رفتم بیرون...و صداش پشت سرم داشت میومد.......
_چرا قهر میکنی؟
منطقی باش یکم...
+اثری از قهر تو من میبینی....خیلی ام جدیم...
اصلا هم اثری از لوسی و بغض تو صورتم نمیبینی...میبینی که بگی قهر؟
کاملا منطقیم...
_باشه منطقی ای...
+...
_احح..لعنتییی....
ات دارم برات اگه کامل بری...
میگم وایسا...
+برام داشته باش...
رفتم سوار آسانسور شدم و درش بسته شد.....
عصبی شدا....
۹.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.