پارت ۴
پارت ۴
خیلی سعی کردم هلش بدم ولی نمیتونستم
که یهو مامانم اومد تو
مامانم خندید و گفت کارتونو بکنین من هیچی ندیدم
کوک نفس کم آورد و ازم جدا شد.
اخم کردم.
ات:یاااا!فکر کردی کی هستی؟
کوک:شوهرت"با خنده"
ضربه ای به سینش زدم
ات:تو هیچی من نیستی!
نمیدونم من چم شده بود ولی وقتی داشت منو می بوسید دلم می خواست همراهیشکنم.ن..نک..نکنه عاشقش شدم؟
بعد از اون سریع از اتاق رفتم بیرون و به سمت حیاط دویدم
۱ ساعت بعد
داشتم تو حیاط قدم م میزدم که کوک رو دیدم که داره میاد سمتم،
بی توجه بهش راهم رو کج کردم و رفتم رو تاب نشستم
کوک:از دستم ناراحتی؟
ات:....
کوک:من درکت میکنم لطفا بهم یه فرست بده که با هم باشیم
ات:باشه
کوک:چی گفتیییی؟
ات:باشههههه ،بیا امتحانش کنیم.
کوک خیلی خوشحال شد و من تاره فهمیده بودم که دوسش دارم.
کوک خودشو بهم نزدیک کرد طوری که بین لب هامون ۱ سانتی
متر فاصله بود.
کوک:اجازه هست؟
ات:معلومه"با خنده"
کوک هم لباشو روی لبام گذاشت و منم همراهیش کردم.
بعد دست همو گرفتیم و باهم رفتیم خونه و به همه اعلام کردیم که ما با هم قرار میزاریم و....
خیلی سعی کردم هلش بدم ولی نمیتونستم
که یهو مامانم اومد تو
مامانم خندید و گفت کارتونو بکنین من هیچی ندیدم
کوک نفس کم آورد و ازم جدا شد.
اخم کردم.
ات:یاااا!فکر کردی کی هستی؟
کوک:شوهرت"با خنده"
ضربه ای به سینش زدم
ات:تو هیچی من نیستی!
نمیدونم من چم شده بود ولی وقتی داشت منو می بوسید دلم می خواست همراهیشکنم.ن..نک..نکنه عاشقش شدم؟
بعد از اون سریع از اتاق رفتم بیرون و به سمت حیاط دویدم
۱ ساعت بعد
داشتم تو حیاط قدم م میزدم که کوک رو دیدم که داره میاد سمتم،
بی توجه بهش راهم رو کج کردم و رفتم رو تاب نشستم
کوک:از دستم ناراحتی؟
ات:....
کوک:من درکت میکنم لطفا بهم یه فرست بده که با هم باشیم
ات:باشه
کوک:چی گفتیییی؟
ات:باشههههه ،بیا امتحانش کنیم.
کوک خیلی خوشحال شد و من تاره فهمیده بودم که دوسش دارم.
کوک خودشو بهم نزدیک کرد طوری که بین لب هامون ۱ سانتی
متر فاصله بود.
کوک:اجازه هست؟
ات:معلومه"با خنده"
کوک هم لباشو روی لبام گذاشت و منم همراهیش کردم.
بعد دست همو گرفتیم و باهم رفتیم خونه و به همه اعلام کردیم که ما با هم قرار میزاریم و....
۵.۴k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.