✨🤍پارت1
ویو هیونا
با برخورد نور خورشید به چشمام بزور چشم هامو وا کردم یذره مالششون دادم و از تختم امدم پایین عجیب بود که جین بیدارم نکرد پاپوش های خرسی کنار تختم پام کردم و رفتم دست صورتمو شستم از کنار روشویی مرطوب کننده برداشتم به صورتم زدم امدم بیرون حال نداشتم لباسمو عوض کنم رفتم جلو اینه قدیم ی دفعه در اتاق باز شد جین امد تو اتاق سریع رفتم بغلش
جین:صبح بخیر خانم خابالو
هیونا:صبح بخیر(بیشتر بغلش کردی)
جین:من هروز پیشتم عادیه انقدر بغلم کنی؟
هیونا:چون دوس دارم
درست جین مافیا اما مثل بقیه نه اون فقط کسانیکه بد باشن دشمنش باشن هیچوقت به هیچ زنی یا بچهی آسیب نزده همیشه حواسش بهم هست نمیزاره بهم اسیب برسه
جین:اگر دوس داشتنت تموم شد بریم صبحانه مردم از گشنگی
هیونا:باش بریم
جین:با این لباس میای پایین؟
هیونا:مگه چشه فقط لباس خواب اونم خرسی
جین:امکان اینکه من به جای صبحانه بخورمت زیاده
هیونا:ععع بیا بریم(خجالت)
با جین رفتیم پایین پیشخدمت ها میزو چینده بودن اینجا همه باهام خوب بودن نشستیم پشت میز حسابی گشنم بود تو پشقابم ی تخم مرغ با چندتا سوسیس سرخ شده گذاشتم و شروع کردم به خوردن بعد چند مین صبحانم تموم شد
هیونا:اخیش گشنم بودا
جین:ای شکمو خب اگر باهام کاری نداری من برم یذره کار دارم
هیونا:نه کاری ندارم فقط مواظب خودت باش میگم میشه برم بیرون؟
جین:نه اگر زود بیام باهم میریم
هیونا:لوطفا تروخدا(کیوت)
جین:نه(جدی)
وقتی دیدم ناراحت شد رفتم بغلش کردم سعی کرد منو از خودش جدا کنه اما نتونست
جین:الهی من دورت بگردم تو میدونی تنها سرمایه منی توکه میدونی من شغلم حساس ممکن از هرچی بر علیه من استفاده کنم درست اگر بخوای بری بیرون باهات بادیگارد میاد اما دل من اروم نمیگیره اگر امشب زود امدم حتما میریم بیرون باشه حالا میشه ناراحت نشی؟(گونشو بوسید)
هیونا:هی چه کتم دیگه باشه بخشیدمت
جین:مواظب خودت باشه خدافظ
هیونا:خدافظ
جین رفت و من باز تنها شدم خوب حوصلم سر میره رفتم تو اتاقم خوب اینجا تمیز تمیز تصمیم گرفتم برم ی شیرین خوشمزه درس کنم رفتم سمت اشپزخونه کسی نبود خب وسایل که میخواستمو آماده کردم مخلوط کردم یدونه کاغذ روغنی گذاشتم روی سینی با قلم مخصوص یذره روغن کفش مالیدم و کوکی های که به شکل خرس دراوردمو با دقت گذاشتم داخل سینی و سینی گذاشتم تو فر و تایمرو گذاشتم رو ۴۵مین اینم از این…
ویو جین
بالاخره بعد ترافیک رسیدم شرکت خب من هم ی رئیس شرکتم هم ی مافیا ماشینو دادم به نگهبان تا جابهجا کنه سوار اسانسور شدم و طبقه مورد نظرمو زدم امدم بیرون رفتم سمت اتاقم همه به نشونه احترام تعظیم کوتاه میکردن آدم سردی نبودم آدم ترسناکی هم نبودم کسی ازم بتریه رفتم تو اتاقم و نشستم پشت میزم و برنامه هارو چک کردم بعد چند دقیقه در اتاقم زده شد و نامجون امد داخل
جین:تو مگه الان امریکا باشی؟
نامجون:خبخب خواستم سوپرایزیتون کنم ناراحت برم
جین:نه بابا خوش امدی هیونا مخم خورد از بس گفت داداشی کی میاد چرا نمیاد چرا رفته
نامجون:هیهی ادا خواهرمو در نیار
خب چخبرا اتفاق تازه نیفتاده؟
جین:نه همیچی امن امن
کلی با نامجون حرف زدیم اطلاعاتی که از امریکا آورد بررسی کردیم کلی وقت گذشت و دیگه تصمیم گرفتیم بریم سمت خونه
ویو هیونا
…………
حمایتا؟!
با برخورد نور خورشید به چشمام بزور چشم هامو وا کردم یذره مالششون دادم و از تختم امدم پایین عجیب بود که جین بیدارم نکرد پاپوش های خرسی کنار تختم پام کردم و رفتم دست صورتمو شستم از کنار روشویی مرطوب کننده برداشتم به صورتم زدم امدم بیرون حال نداشتم لباسمو عوض کنم رفتم جلو اینه قدیم ی دفعه در اتاق باز شد جین امد تو اتاق سریع رفتم بغلش
جین:صبح بخیر خانم خابالو
هیونا:صبح بخیر(بیشتر بغلش کردی)
جین:من هروز پیشتم عادیه انقدر بغلم کنی؟
هیونا:چون دوس دارم
درست جین مافیا اما مثل بقیه نه اون فقط کسانیکه بد باشن دشمنش باشن هیچوقت به هیچ زنی یا بچهی آسیب نزده همیشه حواسش بهم هست نمیزاره بهم اسیب برسه
جین:اگر دوس داشتنت تموم شد بریم صبحانه مردم از گشنگی
هیونا:باش بریم
جین:با این لباس میای پایین؟
هیونا:مگه چشه فقط لباس خواب اونم خرسی
جین:امکان اینکه من به جای صبحانه بخورمت زیاده
هیونا:ععع بیا بریم(خجالت)
با جین رفتیم پایین پیشخدمت ها میزو چینده بودن اینجا همه باهام خوب بودن نشستیم پشت میز حسابی گشنم بود تو پشقابم ی تخم مرغ با چندتا سوسیس سرخ شده گذاشتم و شروع کردم به خوردن بعد چند مین صبحانم تموم شد
هیونا:اخیش گشنم بودا
جین:ای شکمو خب اگر باهام کاری نداری من برم یذره کار دارم
هیونا:نه کاری ندارم فقط مواظب خودت باش میگم میشه برم بیرون؟
جین:نه اگر زود بیام باهم میریم
هیونا:لوطفا تروخدا(کیوت)
جین:نه(جدی)
وقتی دیدم ناراحت شد رفتم بغلش کردم سعی کرد منو از خودش جدا کنه اما نتونست
جین:الهی من دورت بگردم تو میدونی تنها سرمایه منی توکه میدونی من شغلم حساس ممکن از هرچی بر علیه من استفاده کنم درست اگر بخوای بری بیرون باهات بادیگارد میاد اما دل من اروم نمیگیره اگر امشب زود امدم حتما میریم بیرون باشه حالا میشه ناراحت نشی؟(گونشو بوسید)
هیونا:هی چه کتم دیگه باشه بخشیدمت
جین:مواظب خودت باشه خدافظ
هیونا:خدافظ
جین رفت و من باز تنها شدم خوب حوصلم سر میره رفتم تو اتاقم خوب اینجا تمیز تمیز تصمیم گرفتم برم ی شیرین خوشمزه درس کنم رفتم سمت اشپزخونه کسی نبود خب وسایل که میخواستمو آماده کردم مخلوط کردم یدونه کاغذ روغنی گذاشتم روی سینی با قلم مخصوص یذره روغن کفش مالیدم و کوکی های که به شکل خرس دراوردمو با دقت گذاشتم داخل سینی و سینی گذاشتم تو فر و تایمرو گذاشتم رو ۴۵مین اینم از این…
ویو جین
بالاخره بعد ترافیک رسیدم شرکت خب من هم ی رئیس شرکتم هم ی مافیا ماشینو دادم به نگهبان تا جابهجا کنه سوار اسانسور شدم و طبقه مورد نظرمو زدم امدم بیرون رفتم سمت اتاقم همه به نشونه احترام تعظیم کوتاه میکردن آدم سردی نبودم آدم ترسناکی هم نبودم کسی ازم بتریه رفتم تو اتاقم و نشستم پشت میزم و برنامه هارو چک کردم بعد چند دقیقه در اتاقم زده شد و نامجون امد داخل
جین:تو مگه الان امریکا باشی؟
نامجون:خبخب خواستم سوپرایزیتون کنم ناراحت برم
جین:نه بابا خوش امدی هیونا مخم خورد از بس گفت داداشی کی میاد چرا نمیاد چرا رفته
نامجون:هیهی ادا خواهرمو در نیار
خب چخبرا اتفاق تازه نیفتاده؟
جین:نه همیچی امن امن
کلی با نامجون حرف زدیم اطلاعاتی که از امریکا آورد بررسی کردیم کلی وقت گذشت و دیگه تصمیم گرفتیم بریم سمت خونه
ویو هیونا
…………
حمایتا؟!
۴.۹k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.