دوست یا شایدم خانواده p³
ویو ا.ت
همین که پامو تو خونه گذاشتم با جسم بی جون برادر بزرگم رو زمین مواجه شدم(ا.ت یه برادر بزرگم داشت)
و یک چاقوی خونی کنارش
معلوم بود که کار مامان بابامه پس رفتم طبقه ی بالا ولی مامان بابام نبودن و بجاشون یه نامه بود که نوشته بود
_____________________________________________
| دخترم من و مامانت داریم میریم مسافرت دو نفره|
| و راستی برادر بزرگت قراره امروز بیاد |
| و اگه خواهرت اومد خونه خبر بده |
| از طرف خانوم و آقای کیم |
_____________________________________________
پس قتل کار خواهرم بود
میخواستم برم به پلیس خبر بدم پس چاقو و نامه رو به عنوان مدرک برداشتم
من میدونستم خواهرم تو اتاقشه ولی اون نمیدونست من تو خونم
ویو اعضا
-۴۰ دقیقه گذشته ولی ا.ت نیومده
/بریم تو
*نه شاید اتفاقی نیوفتاده
^پس بیاین در بزنیم
همون لحظه یهو در باز شد و ا.ت بایه کاغذ و نامه ی خونی اومد بیرون و بدون توجه به ما داشت به اداره ی پلیس میرفت
و ماهم رفتیم
ویو ادمین
وقتی ا.ت به اداره ی پلیس رسید دید اعضا هم هستن ولی توجهی نکرد
و سریع چاقو و نامه رو به اداره ی پلیس داد و پلیس از ا.ت خواست تا اونارو به خونش ببره
(پرش زمانی به وقتی پلیسا کارشون تموم شد)
وقتی پلیسا اومدن با لبخند ترسناک و لباس خونی خواهرم مواجه شدم
من میرم حموم اومدم بقیشو میزارم
همین که پامو تو خونه گذاشتم با جسم بی جون برادر بزرگم رو زمین مواجه شدم(ا.ت یه برادر بزرگم داشت)
و یک چاقوی خونی کنارش
معلوم بود که کار مامان بابامه پس رفتم طبقه ی بالا ولی مامان بابام نبودن و بجاشون یه نامه بود که نوشته بود
_____________________________________________
| دخترم من و مامانت داریم میریم مسافرت دو نفره|
| و راستی برادر بزرگت قراره امروز بیاد |
| و اگه خواهرت اومد خونه خبر بده |
| از طرف خانوم و آقای کیم |
_____________________________________________
پس قتل کار خواهرم بود
میخواستم برم به پلیس خبر بدم پس چاقو و نامه رو به عنوان مدرک برداشتم
من میدونستم خواهرم تو اتاقشه ولی اون نمیدونست من تو خونم
ویو اعضا
-۴۰ دقیقه گذشته ولی ا.ت نیومده
/بریم تو
*نه شاید اتفاقی نیوفتاده
^پس بیاین در بزنیم
همون لحظه یهو در باز شد و ا.ت بایه کاغذ و نامه ی خونی اومد بیرون و بدون توجه به ما داشت به اداره ی پلیس میرفت
و ماهم رفتیم
ویو ادمین
وقتی ا.ت به اداره ی پلیس رسید دید اعضا هم هستن ولی توجهی نکرد
و سریع چاقو و نامه رو به اداره ی پلیس داد و پلیس از ا.ت خواست تا اونارو به خونش ببره
(پرش زمانی به وقتی پلیسا کارشون تموم شد)
وقتی پلیسا اومدن با لبخند ترسناک و لباس خونی خواهرم مواجه شدم
من میرم حموم اومدم بقیشو میزارم
۱.۸k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.