roman elone
roman elone
part 4
#pardis
pardis:یعنی چی چی کار کنم ؟
amir: هیچی فقط بیا
تو ی لحظه رستمو گرفت
pardis:من با تو جایی نمیام
تو ی حرکت بلندم کرد و دستشو گذاشت جلوی دهنمو جوری ک کسی نبینه دویید سمت در خروجی منو گذاشت تو ماشینش و نشست داخل
pardis: چ غلطی میکنی
ک دیدم بی توجه ب حرف من داره تند میره برا اینکه اتفاقی نیوفته ترجیح دادم دروازه دهنمو ببندم بعد ۲۰ مین ب خونش رسیدیم ی اتاق بهم نشون داد و گفت ب بچه ها میگم لباساتو بیارن منم رفتم تو اتاقی ک بهم گفته بود با روپوش کارم اومده بودم رفتم پایین
pardis: آقای باهوش منو با روپوش کار آوردی
amir:وایسا برات لباس بیارن
بعد ۲ مین اومد با ی تیشرت و ی شلوار
amir:بیا اینارو بپوش
لباسارو گرفتمو رفتم تو اتاق لباسارو وقتی تنم کردم داشتم تو لباساش غرق میشدم انقد بزرگ بود شلوارشم ک نگم جوری گشاد بود ک منو پارمیس هم دوتایی توش جا میشدیم رفتم پایین ک دیدم داره ی ودکا رو سر میکشه سریع ازش گرفتم
pardis:داری چ غلطی میکنی
amir: تو چ میدونی از زندگی من عشقم مرده
pardis: دنیا تموم نشده اون بعدشم هم من هم تو چ زود چ دیر میمیریم پس انقد خودتو دپرس نکن چون فقط ی بار میتونی زندگی کنی
با این حرفم رفتم سمت یخچال ی لیوان آب و آبلیمو آوردم آب و ریختم رو صورتش ک مث برق گرفته ها نگام کرد
pardis:چیه برا اینکه مستی از سرت بپره لازمه حالا هم ب جای ودکا بیا آبلیمو سر بکش ک ی وقت تگری نزنی واسه من
آبلیمو رو دادم و تا نصفه خورد رفتم بالا ک
amir:راستی اسمم امیره
سری تکون دادمو ب راهم ادامه دادم تقریبا ی ساعت رفتم تو اینستا و ب بچه ها همه چیو گفتم رفتم پایین ک دیدم امیر خوابه براش ی پتو آوردم روش کشیدم بعد نیم ساعت بیدار شد با حالت طلبکارانه ای گفتم
pardis: چی داریم بخورم
amir: فعلا هیچی
این حرفو ک زد رفتم سمت آشپز خونه
amir: ................
ادامه در پارت بعد
part 4
#pardis
pardis:یعنی چی چی کار کنم ؟
amir: هیچی فقط بیا
تو ی لحظه رستمو گرفت
pardis:من با تو جایی نمیام
تو ی حرکت بلندم کرد و دستشو گذاشت جلوی دهنمو جوری ک کسی نبینه دویید سمت در خروجی منو گذاشت تو ماشینش و نشست داخل
pardis: چ غلطی میکنی
ک دیدم بی توجه ب حرف من داره تند میره برا اینکه اتفاقی نیوفته ترجیح دادم دروازه دهنمو ببندم بعد ۲۰ مین ب خونش رسیدیم ی اتاق بهم نشون داد و گفت ب بچه ها میگم لباساتو بیارن منم رفتم تو اتاقی ک بهم گفته بود با روپوش کارم اومده بودم رفتم پایین
pardis: آقای باهوش منو با روپوش کار آوردی
amir:وایسا برات لباس بیارن
بعد ۲ مین اومد با ی تیشرت و ی شلوار
amir:بیا اینارو بپوش
لباسارو گرفتمو رفتم تو اتاق لباسارو وقتی تنم کردم داشتم تو لباساش غرق میشدم انقد بزرگ بود شلوارشم ک نگم جوری گشاد بود ک منو پارمیس هم دوتایی توش جا میشدیم رفتم پایین ک دیدم داره ی ودکا رو سر میکشه سریع ازش گرفتم
pardis:داری چ غلطی میکنی
amir: تو چ میدونی از زندگی من عشقم مرده
pardis: دنیا تموم نشده اون بعدشم هم من هم تو چ زود چ دیر میمیریم پس انقد خودتو دپرس نکن چون فقط ی بار میتونی زندگی کنی
با این حرفم رفتم سمت یخچال ی لیوان آب و آبلیمو آوردم آب و ریختم رو صورتش ک مث برق گرفته ها نگام کرد
pardis:چیه برا اینکه مستی از سرت بپره لازمه حالا هم ب جای ودکا بیا آبلیمو سر بکش ک ی وقت تگری نزنی واسه من
آبلیمو رو دادم و تا نصفه خورد رفتم بالا ک
amir:راستی اسمم امیره
سری تکون دادمو ب راهم ادامه دادم تقریبا ی ساعت رفتم تو اینستا و ب بچه ها همه چیو گفتم رفتم پایین ک دیدم امیر خوابه براش ی پتو آوردم روش کشیدم بعد نیم ساعت بیدار شد با حالت طلبکارانه ای گفتم
pardis: چی داریم بخورم
amir: فعلا هیچی
این حرفو ک زد رفتم سمت آشپز خونه
amir: ................
ادامه در پارت بعد
۱۰.۳k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.