Escape love part. 27
جیمین: در رو باز کن امدم
+کیلید نیاوردی
جیمین: جا گذاشتم
+اوک امدم
سمت ایفون رفتمو دکمه باز شدن درو زدمو دوباره برگشتم سمت اشپز خونه
در ورودی باز شد و جیمین امد تو
صدای قدمای جیمین و میشد شنید که. داشت سمت اشپز خونه میامد
بدون هیچ ری اکشنی که دیدمش همینجوری که داشتم بیسکویت میخوردم بهش نگاه کردم
جیمین بی تفاوت که سلام بهش ندام بهم نگاه کرد و رد نگاهشو سمت بیسکویتا رفت
جیمین: تازه پاشدی؟
+ هوم
جیمین: چی خوردی؟
+ همینا
جیمین هوای کشید و سمت در یخچال رفتو برام توی لیوانی ابمیوه ریخت و دوتا موز برداشت و توی یه ظرف تیکه تیکه شون کرد و سمت من اورد
جیمین: بخور بعد برو امده شو باید بریم
سرمو تکون دادم و ابمیوه مو خوردم و پاشدم که برم جیمین دستمو گرفت دوباره منو نشوند روی صندلی
جیمین: اینا رو هم میخوری بعد میری
+ میل ندارم
جیمین: هه مین....
+ جیمین میل ندارم باشه مواظبم نمیخواد نگرانم باشی
پاشدم اروم اروم از اشپز خونه رفتم بیرون سمت اتاقم رفتم
از توی کمدم یه هودی سیاه گشاد برداشتمو یه شلوار کشی سیاهم پام کردم
بعضی اوقات موقع پوشیدن شلوار جین بهم کمک می کرد ولی بازم از پسش بر میام میتونم
شلوارو پام کردمو موهام
عه یاد موهام افتادم از زمانی که رفت موهامو کوتاه کردم مسری زدم بهم میاد اومم
بی خیال فکر کردن به موهام
کلاه هودی مو انداختم رو صورتم ماسکم زدم و از اتاق امدم بیرون
جیمین بازم هیچ تعجبی نکرد چون میدونست از وقتی این بچه امده وسط زندگیم هیچ علاقه ای به این که صورت چاق و پوف کردمو نشون بدم نداشتم
اروم اروم حرکت کردم سمت در جیمین هم بعد برداشتن کیلد از روی میز سمت من اند و با هم سوار ماشین شدیم
ادامه پست بعدیی😘
+کیلید نیاوردی
جیمین: جا گذاشتم
+اوک امدم
سمت ایفون رفتمو دکمه باز شدن درو زدمو دوباره برگشتم سمت اشپز خونه
در ورودی باز شد و جیمین امد تو
صدای قدمای جیمین و میشد شنید که. داشت سمت اشپز خونه میامد
بدون هیچ ری اکشنی که دیدمش همینجوری که داشتم بیسکویت میخوردم بهش نگاه کردم
جیمین بی تفاوت که سلام بهش ندام بهم نگاه کرد و رد نگاهشو سمت بیسکویتا رفت
جیمین: تازه پاشدی؟
+ هوم
جیمین: چی خوردی؟
+ همینا
جیمین هوای کشید و سمت در یخچال رفتو برام توی لیوانی ابمیوه ریخت و دوتا موز برداشت و توی یه ظرف تیکه تیکه شون کرد و سمت من اورد
جیمین: بخور بعد برو امده شو باید بریم
سرمو تکون دادم و ابمیوه مو خوردم و پاشدم که برم جیمین دستمو گرفت دوباره منو نشوند روی صندلی
جیمین: اینا رو هم میخوری بعد میری
+ میل ندارم
جیمین: هه مین....
+ جیمین میل ندارم باشه مواظبم نمیخواد نگرانم باشی
پاشدم اروم اروم از اشپز خونه رفتم بیرون سمت اتاقم رفتم
از توی کمدم یه هودی سیاه گشاد برداشتمو یه شلوار کشی سیاهم پام کردم
بعضی اوقات موقع پوشیدن شلوار جین بهم کمک می کرد ولی بازم از پسش بر میام میتونم
شلوارو پام کردمو موهام
عه یاد موهام افتادم از زمانی که رفت موهامو کوتاه کردم مسری زدم بهم میاد اومم
بی خیال فکر کردن به موهام
کلاه هودی مو انداختم رو صورتم ماسکم زدم و از اتاق امدم بیرون
جیمین بازم هیچ تعجبی نکرد چون میدونست از وقتی این بچه امده وسط زندگیم هیچ علاقه ای به این که صورت چاق و پوف کردمو نشون بدم نداشتم
اروم اروم حرکت کردم سمت در جیمین هم بعد برداشتن کیلد از روی میز سمت من اند و با هم سوار ماشین شدیم
ادامه پست بعدیی😘
۲۳.۱k
۲۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.