رمان همسر اجباری پارت صد وپنجاه و سه
#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وپنجاه و سه
نمیدونم چرا دوستداشتم امشب تموم عشقمو نشون بدم دکست داشتم آریا بدونه من دوسش دارم دوست داشتم
نره سمت کس دیگه مگه این عشق نیست.حسودیم مشدو به شین به دختری که آریارو ازم دور میکنه.من یه امتیاز
مثبت داشتم آریا منو تاحدودی دوست داشت شاید عاشقم نبود.
مگه دست خودته پاشو بینم به زور دستشو گرفتمو نشوندمش.
آنا خانم نمی تونم سیرم
چی خوردی سیری.
هیچی ولی سیرم .
سینی رو گذاشتم رو پام کنار تخت نشستم و قاشقو پر کردم بردم نزدیک دهنش.
و گفت لج بازی دیگه
آره عزیزم ارثیه.
اولین لقمه رو گذاشتم دهنش.
آریا منو دوست داشت اما تو دو راهی بود دوراهی که واقعا واسه هر آدمی سخت بود.و من باید وقتی آریا کنارم باشه
آرومش کن حدا اقل واسه چند لحظه کوتاه.
یکم خودشو جا به جا کرد و اومد جلو تر. غذا رو لقمه به لقمه دهنش گذاشتم از این نزدیک بودن بدم نمیومد.وسط
غذا گفت.
خودت خوردی؟
نه نمیتونستم .
مگه میتونی.چرا نخوردی؟
چون دوست ندارم.
چون من نخوردم توام نخوردی؟
جواب ندادم دستم بیشتر رو شد.
دیگه سیر شدم
قاشقشو از دستم گرفتو گفت.
تو بیجا کردی نخوردی. تو غلط کردی نخوردی.
بیا تحویل بگیر اینم دوست داشتن عشق منه.
قاشق خودشو گذاشت دهن من واسه اولین باری بود که دهنی یکی دیگه رو گذاشتم دهنم.از این توجه خوشم
میومد.یهوانقد دهنو پر کرد با قاشقای پری که دهنم میزاشت به سرفه افتادم.اونم چه سرفه ای آریا دست پاچه
سینی رو گذاشت رو عسلی و چند بار گفت آنا آنا چی شد. مکرر سرفه میکردم هرچی میزد تو پشتم فایده نداشت و
لیوان آبو گرفت سمتم و ازش خوردم و نفسم باز شد.
.
بهتری آنی؟
اوهوم
نشستم کنار تخت و آریا هم نشست کنارم .آریا تو رو
-آریا چته ناراحتی؟
هیچی بی خیال مهم نیست.
-واسم مهمه.
اگه مهم بود از وقتی رسیدیم یه لحظه ببینی مرده ام یا زنده.
نگاهش کردم هیچی نگفتم.ینی نمیدونه چرا. این انتظارو هرکسی از طرفی که دوسش داره میتونه داشته باشه.دیگه
خوب میدونستم آریا منو دوس داره اما
Comments please
نمیدونم چرا دوستداشتم امشب تموم عشقمو نشون بدم دکست داشتم آریا بدونه من دوسش دارم دوست داشتم
نره سمت کس دیگه مگه این عشق نیست.حسودیم مشدو به شین به دختری که آریارو ازم دور میکنه.من یه امتیاز
مثبت داشتم آریا منو تاحدودی دوست داشت شاید عاشقم نبود.
مگه دست خودته پاشو بینم به زور دستشو گرفتمو نشوندمش.
آنا خانم نمی تونم سیرم
چی خوردی سیری.
هیچی ولی سیرم .
سینی رو گذاشتم رو پام کنار تخت نشستم و قاشقو پر کردم بردم نزدیک دهنش.
و گفت لج بازی دیگه
آره عزیزم ارثیه.
اولین لقمه رو گذاشتم دهنش.
آریا منو دوست داشت اما تو دو راهی بود دوراهی که واقعا واسه هر آدمی سخت بود.و من باید وقتی آریا کنارم باشه
آرومش کن حدا اقل واسه چند لحظه کوتاه.
یکم خودشو جا به جا کرد و اومد جلو تر. غذا رو لقمه به لقمه دهنش گذاشتم از این نزدیک بودن بدم نمیومد.وسط
غذا گفت.
خودت خوردی؟
نه نمیتونستم .
مگه میتونی.چرا نخوردی؟
چون دوست ندارم.
چون من نخوردم توام نخوردی؟
جواب ندادم دستم بیشتر رو شد.
دیگه سیر شدم
قاشقشو از دستم گرفتو گفت.
تو بیجا کردی نخوردی. تو غلط کردی نخوردی.
بیا تحویل بگیر اینم دوست داشتن عشق منه.
قاشق خودشو گذاشت دهن من واسه اولین باری بود که دهنی یکی دیگه رو گذاشتم دهنم.از این توجه خوشم
میومد.یهوانقد دهنو پر کرد با قاشقای پری که دهنم میزاشت به سرفه افتادم.اونم چه سرفه ای آریا دست پاچه
سینی رو گذاشت رو عسلی و چند بار گفت آنا آنا چی شد. مکرر سرفه میکردم هرچی میزد تو پشتم فایده نداشت و
لیوان آبو گرفت سمتم و ازش خوردم و نفسم باز شد.
.
بهتری آنی؟
اوهوم
نشستم کنار تخت و آریا هم نشست کنارم .آریا تو رو
-آریا چته ناراحتی؟
هیچی بی خیال مهم نیست.
-واسم مهمه.
اگه مهم بود از وقتی رسیدیم یه لحظه ببینی مرده ام یا زنده.
نگاهش کردم هیچی نگفتم.ینی نمیدونه چرا. این انتظارو هرکسی از طرفی که دوسش داره میتونه داشته باشه.دیگه
خوب میدونستم آریا منو دوس داره اما
Comments please
۷.۴k
۲۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.