عاشقم باش Love me
#عاشقم_باش #Love_me
#پارت_4 ادامه❤
از ترس چشمامو بسته بودم
_هی خانوم , خانوم حالتون خوبه?
چشمامو باز کردم ای وایییییی خاک عالم من تو بغل یه پسر افتادم سوتی از این بدترررر?
تو چشماش خیره شده بودم و با مِن و مِن گفتم
_بَ...بَ...بَله
نگاهمو چرخوندم رو صورتش که قشنگ دیدش بزنم(خاک تو سرت بیا از بغلش بیرون منگول خنگ تو این موقعیتم باید اول دیدشو بزنه😑 ) واو چه لبخند جذابی دار همینجور که داشتم چشم چرونیمو میکردم صدایه زنی که تو بلندگو داشت پروازارو اعلام میکرد منو به خودم آورد:
مسافرین عزیزِ پرواز 145پروازتان تا پنج دقیقه دیگر از زمین بلند میشود(اِاِ چیه خب نمیدونم چجوری میحرفن)لطفا در جایگاه خود قرار گیرید
عین پلنگه زخمی از بغل پسره پریدم بیرون
د_وای جیغغغغغ حالا جا میمونیم
آ+اوه بدویید
د_مرسی که نزاشتی با یه کامیون آرزو از این دنیا برم
با لبخند اینو گفتمو از پسره تشکر کردم
+وظیفمون بود لیدی زیبا(مخ میزنی دیوث ها?)
داشتم نگاهی به سرتا پایه پسره می انداختم تا اینکه یه خر گاو بیشعوری(دخترم بی ادبه شرمنده فلفل میریزم دهنش) دستممو کشید و گفت چشم چرونی بسه دیر شد
د_دستم رو کندی بیشعور الان میفتم ندوووو
آ+به درک
پسره لباساش سفید یکدست بود و کلاهی هم عین خلبانا داشت نکنه خلبان بود?😨 چقدر تو منگلی دیاناااااا
نفس نفس زنان رسیدیم به هواپیما
مهماندار:
خوش اومدید
لطفا بشینین رویه شماره صندلیاتون میخوام توضیحات ایمنی رو بدم
نشستیم رویه صندلیامون , صندلی من کناره پنجره بود یکم استرس داشتم درسته که اولین پروازم نبود اما خیلی استرس دارم دست ستی و آتی رو گرفتم و فشار دادم
د_دوستون دارم آجیایه خوشملم❤
س+ماهم دوستت داریم
آ_شما ابراز علاقه هم بلدی خانومی?😂 😍
د+همیشه برین تو صحنات احساسی اوکی?😢 😑
با صدایه مهماندار به خودمون اومدیم
م:
سلام مسافرین عزیز
خوشحالیم که مارا برایه سفرتان انتخاب کردید و....
شروع کرد به دادن توضیحات ایمنی
بعد از اینکه حرفاش تموم شد هواپیما شروع به حرکت کرد نفهمیدم که کی چشمام گرم شد و خوابم برد
________
چطور بود ?پارت سه فردا❤
ببخشید خوابم میومد بد نوشتم 😢 😳
#پارت_4 ادامه❤
از ترس چشمامو بسته بودم
_هی خانوم , خانوم حالتون خوبه?
چشمامو باز کردم ای وایییییی خاک عالم من تو بغل یه پسر افتادم سوتی از این بدترررر?
تو چشماش خیره شده بودم و با مِن و مِن گفتم
_بَ...بَ...بَله
نگاهمو چرخوندم رو صورتش که قشنگ دیدش بزنم(خاک تو سرت بیا از بغلش بیرون منگول خنگ تو این موقعیتم باید اول دیدشو بزنه😑 ) واو چه لبخند جذابی دار همینجور که داشتم چشم چرونیمو میکردم صدایه زنی که تو بلندگو داشت پروازارو اعلام میکرد منو به خودم آورد:
مسافرین عزیزِ پرواز 145پروازتان تا پنج دقیقه دیگر از زمین بلند میشود(اِاِ چیه خب نمیدونم چجوری میحرفن)لطفا در جایگاه خود قرار گیرید
عین پلنگه زخمی از بغل پسره پریدم بیرون
د_وای جیغغغغغ حالا جا میمونیم
آ+اوه بدویید
د_مرسی که نزاشتی با یه کامیون آرزو از این دنیا برم
با لبخند اینو گفتمو از پسره تشکر کردم
+وظیفمون بود لیدی زیبا(مخ میزنی دیوث ها?)
داشتم نگاهی به سرتا پایه پسره می انداختم تا اینکه یه خر گاو بیشعوری(دخترم بی ادبه شرمنده فلفل میریزم دهنش) دستممو کشید و گفت چشم چرونی بسه دیر شد
د_دستم رو کندی بیشعور الان میفتم ندوووو
آ+به درک
پسره لباساش سفید یکدست بود و کلاهی هم عین خلبانا داشت نکنه خلبان بود?😨 چقدر تو منگلی دیاناااااا
نفس نفس زنان رسیدیم به هواپیما
مهماندار:
خوش اومدید
لطفا بشینین رویه شماره صندلیاتون میخوام توضیحات ایمنی رو بدم
نشستیم رویه صندلیامون , صندلی من کناره پنجره بود یکم استرس داشتم درسته که اولین پروازم نبود اما خیلی استرس دارم دست ستی و آتی رو گرفتم و فشار دادم
د_دوستون دارم آجیایه خوشملم❤
س+ماهم دوستت داریم
آ_شما ابراز علاقه هم بلدی خانومی?😂 😍
د+همیشه برین تو صحنات احساسی اوکی?😢 😑
با صدایه مهماندار به خودمون اومدیم
م:
سلام مسافرین عزیز
خوشحالیم که مارا برایه سفرتان انتخاب کردید و....
شروع کرد به دادن توضیحات ایمنی
بعد از اینکه حرفاش تموم شد هواپیما شروع به حرکت کرد نفهمیدم که کی چشمام گرم شد و خوابم برد
________
چطور بود ?پارت سه فردا❤
ببخشید خوابم میومد بد نوشتم 😢 😳
۲.۳k
۲۳ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.