من ازادی میخواستم!!!
من ازادی میخواستم!!!
من ازادی را با عشق میخواستم...
انها با اسارت تحویلم دادند!!!
من زیستن را با ازادی میخواستم...
ان ها به خفت دچارم کردند!!!
من نانوشته ها دیدم
و نادیده ها خواندم
وقتی که گناه ابزار بود
و قانون بهانه
وقتی رهایی جرم محسوب می شد
و طلبش هنجار_جامعه
من زندان را چشیده ام!
من طعم_تلخ اسارت را
با خون_دل خورده ام...؛
زندان... عشق... ازادی...
و ازادی...
چه بی مهابا پر کشیدی از سرزمینم...
من ازادی را با عشق میخواستم...
انها با اسارت تحویلم دادند!!!
من زیستن را با ازادی میخواستم...
ان ها به خفت دچارم کردند!!!
من نانوشته ها دیدم
و نادیده ها خواندم
وقتی که گناه ابزار بود
و قانون بهانه
وقتی رهایی جرم محسوب می شد
و طلبش هنجار_جامعه
من زندان را چشیده ام!
من طعم_تلخ اسارت را
با خون_دل خورده ام...؛
زندان... عشق... ازادی...
و ازادی...
چه بی مهابا پر کشیدی از سرزمینم...
۱.۶k
۲۵ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.