سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردمکه چون ابر بهاری گریۀ...
ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفتدنیا مکان ماندن ما نیست، بگذ...
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشتروزی به آشیانهی من هم سری بزن ...
دردیست در دلم که دوایش نگاه توستدردا که درد هست و دوا نیست ب...
من در پی تو هستم و مردم پی بهشتایمان شهر کفر مرا در می آورد....
بايد تـــــو را هميشه بــــه دقت نگاه كرديعني نه سرسری، سر ف...
من از غمِ تو غزل میسرایم و آن راتو عاشقانه به گوش رقیب میخ...
زبان حال دلم را کسی نمی فهمد ...کتیبه های ترک خورده خواندن...
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت من نام تو را نیز ...
ماهی تنهای تنگم...کاش دست سرنوشتبرکه ای کوچک به من میداددریا...
در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز،ظاهرا معنی برگردنمی دانی چی...
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفندسعی کردم که بفهمانم و فهم...
سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم که چون ابر بهاری گریۀ ...
پریشان است گیسویی در این باد و پریشانترمسلمانی که میخواهد ...
دوستت دارم ولی با دوستانت دشمنی
من كه خاكستر شدم اما تو هنگام وداع... كاش قدري بر لبانت آه ح...
گفتم: ای دوست...تو هم گاه به یادَم بودی؟!گفت: من نامِ تو را...