لطفا فقط با حال و هوای عاشورایی بخونید:
لطفا فقط با حال و هوای عاشورایی بخونید:
بی هوا نیزه ای به پهلو خورد
نفسش رفت و برنگشت ای وای
جلویِ خواهرش چهل تا نعل
از تن ِ شاه میگذشت ای وای
دختران آه میکشند، آخر
آهِ این کودکان اثر دارد
همه گویند جایِ بابا کاش
رویِ ما شمر چکمه بگذارد
ای که شیب الخضیب افتادی
ای که خَدُّالتَریب افتادی
خواهرت زودتر بمیرد کاش
تا نبیند غریب افتادی
مادری در طواف قربانگاه
هِی "بُنَیَّ بُنَیَّ" میگوید
تشنه ای زیر ِ نیزه، گه مادر
گه "اُخَیَّ الیَّ" میگوید
آنقدر تشنه بود لبهایش
دست آخر به شمر هم رو زد
نفسش را عجیب بند آورد
نیزه ای که سنان به پهلو زد
شمر آماده یِ بریدن شد
خنجر اما نمیبرد ای داد
عاقبت با دوازده ضربه
سر ِ شاه از تنش جدا افتاد
جایِ گریه حسین میبینی؟
خون ز چشمانِ خواهرت جاریست
وقت مغرب رسیده از گودال
همه رفتند شمر ول کن نیست
یک طرف مادری حزین میگفت:
"آنون اولسون" حسین و می افتاد
یک طرف خواهری صدا میزد:
"باجون اولسون" حسین و می افتاد...
وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ...
بی هوا نیزه ای به پهلو خورد
نفسش رفت و برنگشت ای وای
جلویِ خواهرش چهل تا نعل
از تن ِ شاه میگذشت ای وای
دختران آه میکشند، آخر
آهِ این کودکان اثر دارد
همه گویند جایِ بابا کاش
رویِ ما شمر چکمه بگذارد
ای که شیب الخضیب افتادی
ای که خَدُّالتَریب افتادی
خواهرت زودتر بمیرد کاش
تا نبیند غریب افتادی
مادری در طواف قربانگاه
هِی "بُنَیَّ بُنَیَّ" میگوید
تشنه ای زیر ِ نیزه، گه مادر
گه "اُخَیَّ الیَّ" میگوید
آنقدر تشنه بود لبهایش
دست آخر به شمر هم رو زد
نفسش را عجیب بند آورد
نیزه ای که سنان به پهلو زد
شمر آماده یِ بریدن شد
خنجر اما نمیبرد ای داد
عاقبت با دوازده ضربه
سر ِ شاه از تنش جدا افتاد
جایِ گریه حسین میبینی؟
خون ز چشمانِ خواهرت جاریست
وقت مغرب رسیده از گودال
همه رفتند شمر ول کن نیست
یک طرف مادری حزین میگفت:
"آنون اولسون" حسین و می افتاد
یک طرف خواهری صدا میزد:
"باجون اولسون" حسین و می افتاد...
وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ...
۲.۰k
۰۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.