حامی مستمندان هستی آیا؟؟
حامی مستمندان هستی آیا؟؟
به سلامتی ساراااااا
چقدر خوبه قدر هم را بدونیم "انسانیت در وجدان هست نه در پول .....
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و
سارا را صدا زد ...
دخترک با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و
داد زد : چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو
سیاه و پاره نکن؟هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه
می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم ...
مادرم مریضه ...
اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن ...
اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از دهنش خون نیاد ...
اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه ...
اونوقت و انوقت ...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم وبیارم ...
اونوقت قول میدم مشقامو ...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت
بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...
به سلامتی ساراااااا
چقدر خوبه قدر هم را بدونیم "انسانیت در وجدان هست نه در پول .....
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و
سارا را صدا زد ...
دخترک با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و
داد زد : چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو
سیاه و پاره نکن؟هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه
می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم ...
مادرم مریضه ...
اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن ...
اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از دهنش خون نیاد ...
اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه ...
اونوقت و انوقت ...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم وبیارم ...
اونوقت قول میدم مشقامو ...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت
بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...
۲.۰k
۱۹ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.