روزی میرسد که هر دویمان بچه دار میشویم......
روزی میرسد که هر دویمان بچه دار میشویم......
تو اززنی که عشقت هست......
من از مردی که دوستم دارد......
دختردار که شدی دخترت را محکم نبوس...... میترسم یاد خاطراتمان ......
موهایش را که نوازش میکنی یاد موهایم نیفت......
سفت در آغوشش گرفتی آغوش مرا به خاطرت نیاور......
من هم پسر دار که شدم از همان کودکی محکم بارش می آورم......
یادش میدهم مرد بودن چیست......
یادش میدهم عشق مقدس است......
پسری میسازم که جوانی هایم از تو درخاطرم رویایش را ساخته بودم......
و اما تو ......
مدیونی نه به من......
به آن مردی که در آغوشش میخوابم و نمیتوانم عشقم خطابش کنم......
در آغوشش میخوابم و چشمانم را میبندم و تو را در خیالم حس میکنم......
به او مدیونی چرا که تا میخواهم با او گرم شوم......
نگاه تو چشمان تو خاطرات تو به یادم می آید و سردتر از برف زمستان میشوم......
تو مدیونی... مدیون...
تو اززنی که عشقت هست......
من از مردی که دوستم دارد......
دختردار که شدی دخترت را محکم نبوس...... میترسم یاد خاطراتمان ......
موهایش را که نوازش میکنی یاد موهایم نیفت......
سفت در آغوشش گرفتی آغوش مرا به خاطرت نیاور......
من هم پسر دار که شدم از همان کودکی محکم بارش می آورم......
یادش میدهم مرد بودن چیست......
یادش میدهم عشق مقدس است......
پسری میسازم که جوانی هایم از تو درخاطرم رویایش را ساخته بودم......
و اما تو ......
مدیونی نه به من......
به آن مردی که در آغوشش میخوابم و نمیتوانم عشقم خطابش کنم......
در آغوشش میخوابم و چشمانم را میبندم و تو را در خیالم حس میکنم......
به او مدیونی چرا که تا میخواهم با او گرم شوم......
نگاه تو چشمان تو خاطرات تو به یادم می آید و سردتر از برف زمستان میشوم......
تو مدیونی... مدیون...
۲.۲k
۱۵ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.