((((قسمت8)))))
((((قسمت8)))))
(این مقاله در چند قسمت ارائه شد.)
این مقاله توسط دکترمحمد سهیمی فعال سیاسی ،کارشناس سیاسی و استاد دانشگاه کالیفرنیا نوشته شده است.
کلام پایانی: مقابله با اتهام زدن و دوباره نویسی تاریخ
علیرغم ادعای برخی از منتقدین مقاله قبلی نگارنده، ارتباط گروههای کرد ایرانی با دولتهای خارجی، از رژیم صدام حسین گرفته تا اسرائیل، غیر قابل انکار است. برای برخی از رهبران این گروه ها این ارتباطات برای یک و فقط یک هدف بوده است: جدایی کردستان از ایران و تجزیه کشور. برای رسیدن به این هدف برخی از "رهبران" کرد حتی حاضرند که سرنوشت لیبی و سوریه در ایران تکرار شده و کشور نابود شود، تا از میان آتش و خون و ویرانی "کردستان آزاد" ظهور کند.
نکتهای که این "رهبران" قادر بدرک آن نیستند اینستکه آن آتش همه را خواهد سوزاند و خون صدها هزار ایرانی بیگناه، از کرد و غیر کرد، ریخته خواهد شد، بدون آنکه این آقایان به هدف خود دست یابند. این ادعای نگارنده را میتوان بخوبی با نگاهی اجمالی به وقایع آن منطقه در طول ۲۰ سال گذشته اثبات کرد. بعنوان مثال، دو و نیم میلیون مردم بیگناه کشته شدند تا اینکه سودان جنوبی و میدانهای نفتی آن از بقیه سودان جدا شده و کشور مستقل تشکیل دهد، ولی حتی این موضوع نیز آرامش را به آن ناحیه باز نگردانده است. در دسامبر ۲۰۱۳ یک بخش از ارتش سودان جنوبی بر ضّد دولت دست به کودتا زد که دستکم صدها نفر کشته شدهاند.
اسلام ستیزانی چون آقای نیکفر این اقدامات را دگراندیشی و گسترش روشنگری جلوه میدهند. اینان ادعا میکنند که، "کردها و ترکمنها و عربها و بلوچها حق داشتند که خواستههایشان را پیش ببرند. رژیم اما در سرکوب آنها کاملا نابحق بود." جاسوسی مجاهدین برای عراق و غرب، تجزیه طلبی برخی از "رهبران" کرد، تروریسم مجاهدین و گروهای بلوچ وابسته بخارج، و...از نظر این جماعت حق است و مقابله با آن نابحق . اگر هم کسی واقعیت ها را با اسناد موثق به اینها عرضه کند، منتقد را متهم میکنند که روایت جمهوری اسلامی را تبلیغ میکند و این اتهام را هم با اتهام استفاده از رانت های مستقیم و غیر مستقیم رژیم تکمیل میکنند.
در یک مقاله مفصّل نگارنده به نقد عقاید آقای علی افشاری، یکی از پرکارترین سردمداران طرفداران به اصطلاح "مداخله بشر دوستانه،" همسو شدن با سیاستهای آمریکا در خاور میانه که به روشنی کاملا شکست خرده، تحریمهای اقتصادی، اغراق شگفت آور در مورد برنامه هستهای ایران، و غیره پرداخت. ایشان در دفاع از آقای نیکفر در وبسایت رادیو زمانه چنین نوشتند:
"خشونت علیه نظامهای اقتدار گرا و غیر دموکراتیک از اساس متفاوت با خشونت دولتی و اقتدار گرایی است. نفی شیوه مبارزاتی مسلحانه از باب قبح اخلاقی و یا عدم مشروعیت آن نیست بلکه بر تبعات منفی آن و نا کارامدی اش در تحصیل اهداف سازنده استوار است. اکثر قریب به اتفاق فلاسفه لیبرال دنیا حق خشونت در برابر حاکمان زور گو را مجاز دانستهاند...بنابراین [سازمان مجاهدین خلق و حزب دموکرات کردستان ایران، کومله و...] اگر دست به قیام مسلحانه زدند، اگر چه نگارنده به دلایل مختلف با آن مخالف است، عمل نا مشروعی انجام ندادهاند و همچنین اقدام آنها نمیتواند به عنوان عامل شکل دهنده و آغاز گر خشونت شناخته شود بلکه حداکثر خشونت دفاعی در برابر تمامیت خواهی و خشونت تهاجمی حکومت به عنوان مخربترین نوع خشونت ناموجه است.”
آقای افشاری ادعا میکنند چند هزار ترور سازمان مجاهدین خلق، در کنار صدام حسین جنگیدن، و کشتن ۶۹هزار نظامی ایرانی- اینها همگی آمار خود سازمان هستند، نه ادعای جمهوری اسلامی – واتحاد حزب دموکرات کردستان با صدام حسین “عمل نامشروعی” نبوده و “حداکثر خشونت دفاعی در برابر تمامیت خواهی” است. چگونه می توان تمامی ترورهای سازمان مجاهدین در ایران را با این گونه ترفندها توجیه کرد؟ خیانت جاسوسی برای عراق و حمله به نیروهای کشور در جبهه را تحت هیچ شرایطی نمیتوان لعاب “خشونت مشروع دفاعی” داد. ولی زمانی که هدف حمله به منتقدان است نه روشنگری برای مردم، هر چیزی توجیه شدنی است. ایشان پا را از اینهم فراتر گذاشته و ادعا میکنند که ناقدان در ابتدای انقلاب “از سلسلهجنبانان خشونت دولتی بودند.”
نباید در برابر این چنین اتهام زنی های استالینیستی عقب نشست. اکثریت جوان ایران حق دارد که از حقایق تاریخی آگاه شود و در مورد خواب هایی که این جماعت برای ایران دیدهاند مطلع باشند. نگارنده به عنوان یک ملی– مذهبی از تمامیت ارضی ایران دفاع کرده، و نگران اتهام زنی های جنگ طلبان و تجزیه طلبان نمیباشد. شرکت در بحث و روشنگری سیاسی مساوی با شرکت در مسابقه محبوبیت نیست، و طبیعی است که حقایق مستند تاریخی خاطر تجدید نظر طلبان و همسویان با نقشهٔ ها و امیال امپ
(این مقاله در چند قسمت ارائه شد.)
این مقاله توسط دکترمحمد سهیمی فعال سیاسی ،کارشناس سیاسی و استاد دانشگاه کالیفرنیا نوشته شده است.
کلام پایانی: مقابله با اتهام زدن و دوباره نویسی تاریخ
علیرغم ادعای برخی از منتقدین مقاله قبلی نگارنده، ارتباط گروههای کرد ایرانی با دولتهای خارجی، از رژیم صدام حسین گرفته تا اسرائیل، غیر قابل انکار است. برای برخی از رهبران این گروه ها این ارتباطات برای یک و فقط یک هدف بوده است: جدایی کردستان از ایران و تجزیه کشور. برای رسیدن به این هدف برخی از "رهبران" کرد حتی حاضرند که سرنوشت لیبی و سوریه در ایران تکرار شده و کشور نابود شود، تا از میان آتش و خون و ویرانی "کردستان آزاد" ظهور کند.
نکتهای که این "رهبران" قادر بدرک آن نیستند اینستکه آن آتش همه را خواهد سوزاند و خون صدها هزار ایرانی بیگناه، از کرد و غیر کرد، ریخته خواهد شد، بدون آنکه این آقایان به هدف خود دست یابند. این ادعای نگارنده را میتوان بخوبی با نگاهی اجمالی به وقایع آن منطقه در طول ۲۰ سال گذشته اثبات کرد. بعنوان مثال، دو و نیم میلیون مردم بیگناه کشته شدند تا اینکه سودان جنوبی و میدانهای نفتی آن از بقیه سودان جدا شده و کشور مستقل تشکیل دهد، ولی حتی این موضوع نیز آرامش را به آن ناحیه باز نگردانده است. در دسامبر ۲۰۱۳ یک بخش از ارتش سودان جنوبی بر ضّد دولت دست به کودتا زد که دستکم صدها نفر کشته شدهاند.
اسلام ستیزانی چون آقای نیکفر این اقدامات را دگراندیشی و گسترش روشنگری جلوه میدهند. اینان ادعا میکنند که، "کردها و ترکمنها و عربها و بلوچها حق داشتند که خواستههایشان را پیش ببرند. رژیم اما در سرکوب آنها کاملا نابحق بود." جاسوسی مجاهدین برای عراق و غرب، تجزیه طلبی برخی از "رهبران" کرد، تروریسم مجاهدین و گروهای بلوچ وابسته بخارج، و...از نظر این جماعت حق است و مقابله با آن نابحق . اگر هم کسی واقعیت ها را با اسناد موثق به اینها عرضه کند، منتقد را متهم میکنند که روایت جمهوری اسلامی را تبلیغ میکند و این اتهام را هم با اتهام استفاده از رانت های مستقیم و غیر مستقیم رژیم تکمیل میکنند.
در یک مقاله مفصّل نگارنده به نقد عقاید آقای علی افشاری، یکی از پرکارترین سردمداران طرفداران به اصطلاح "مداخله بشر دوستانه،" همسو شدن با سیاستهای آمریکا در خاور میانه که به روشنی کاملا شکست خرده، تحریمهای اقتصادی، اغراق شگفت آور در مورد برنامه هستهای ایران، و غیره پرداخت. ایشان در دفاع از آقای نیکفر در وبسایت رادیو زمانه چنین نوشتند:
"خشونت علیه نظامهای اقتدار گرا و غیر دموکراتیک از اساس متفاوت با خشونت دولتی و اقتدار گرایی است. نفی شیوه مبارزاتی مسلحانه از باب قبح اخلاقی و یا عدم مشروعیت آن نیست بلکه بر تبعات منفی آن و نا کارامدی اش در تحصیل اهداف سازنده استوار است. اکثر قریب به اتفاق فلاسفه لیبرال دنیا حق خشونت در برابر حاکمان زور گو را مجاز دانستهاند...بنابراین [سازمان مجاهدین خلق و حزب دموکرات کردستان ایران، کومله و...] اگر دست به قیام مسلحانه زدند، اگر چه نگارنده به دلایل مختلف با آن مخالف است، عمل نا مشروعی انجام ندادهاند و همچنین اقدام آنها نمیتواند به عنوان عامل شکل دهنده و آغاز گر خشونت شناخته شود بلکه حداکثر خشونت دفاعی در برابر تمامیت خواهی و خشونت تهاجمی حکومت به عنوان مخربترین نوع خشونت ناموجه است.”
آقای افشاری ادعا میکنند چند هزار ترور سازمان مجاهدین خلق، در کنار صدام حسین جنگیدن، و کشتن ۶۹هزار نظامی ایرانی- اینها همگی آمار خود سازمان هستند، نه ادعای جمهوری اسلامی – واتحاد حزب دموکرات کردستان با صدام حسین “عمل نامشروعی” نبوده و “حداکثر خشونت دفاعی در برابر تمامیت خواهی” است. چگونه می توان تمامی ترورهای سازمان مجاهدین در ایران را با این گونه ترفندها توجیه کرد؟ خیانت جاسوسی برای عراق و حمله به نیروهای کشور در جبهه را تحت هیچ شرایطی نمیتوان لعاب “خشونت مشروع دفاعی” داد. ولی زمانی که هدف حمله به منتقدان است نه روشنگری برای مردم، هر چیزی توجیه شدنی است. ایشان پا را از اینهم فراتر گذاشته و ادعا میکنند که ناقدان در ابتدای انقلاب “از سلسلهجنبانان خشونت دولتی بودند.”
نباید در برابر این چنین اتهام زنی های استالینیستی عقب نشست. اکثریت جوان ایران حق دارد که از حقایق تاریخی آگاه شود و در مورد خواب هایی که این جماعت برای ایران دیدهاند مطلع باشند. نگارنده به عنوان یک ملی– مذهبی از تمامیت ارضی ایران دفاع کرده، و نگران اتهام زنی های جنگ طلبان و تجزیه طلبان نمیباشد. شرکت در بحث و روشنگری سیاسی مساوی با شرکت در مسابقه محبوبیت نیست، و طبیعی است که حقایق مستند تاریخی خاطر تجدید نظر طلبان و همسویان با نقشهٔ ها و امیال امپ
۲.۶k
۲۹ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.