دانلود رمان عشق خشن
دانلود رمان عشق خشن
نویسنده: فاطمه محمدی
ژانر:عاشقانه
مقدمه:
ویدا دختری که رابطه ی عاشقانه با پسری به نا نیما داره. مدتی که از این عشق دو نفره می گذره نیما به ناگاه زیر تمام عاشقانه هاشون می زنه و با خواهر ویدا ازدواج می کنه. در همین حین پسری به نام وریا که به دنبال انتقام می گرده و از ویدا متنفره اون رو بدست میاره تا شکنجش بده.
با وجود تمام این سیاه بختی ها ویدا همچنان چشم به برگشت عشق زندگیش داره.
ویدا کجای دختر بیادیگه روز اول دانشگاه دوباره میخوای دیر بکنی؟
ویدا: کشتی منو دیگه مانیا االن خودمو میرسونم ترافیکه خوب چیکار کنم استاد که نیومده؟
مانیا: نه ھنوز شانست گفته فقط زودی بیا خدافظ
ویدا: باشه خدافظ
اه این ترافیک لعنتے دیگه چی میگه اگه روز اول دانشگاه دیر برسم
که خیلی بدمیشه از شر ترافیک خالص شدیم و تاکسی به سرعت به
سمت دانشگاه حرکت کرد
کرایشوحساب کردمو پیداه شدم واے خداے من هیچوقت فڪرشو
نمیکردم بتونم پابه این جا بزارم ولی شد به ساعت نگاه کردم
دیرشده بود به سرعت راه افتادم کلی گشتم تا کالسو پیدا کردم اما تا در کالس رو باز کردم استاد که یه مرد جون بود منو از کالس پرت کرد
بیرون هرچی التماس کردم رام نداد اه مرتیکه خل وچل رفتم نشستم
رویکی از صندلی های که تو حیاط دانشگاه بود و همینجوری داشتم
حسرت میخوردم
که یه پسر جون اومد کنارم نشست
چیزی شده خانوم
اره استاد از کالس انداختم بیرون چون دیر کرده بودم روز اول
دانشگاهمم بود
چه بد خوب دفعه بد جبران کن زودتر بیا راستی اسم من نیما
احسانیه منم رشته ی پزشکی هستم خوشبختم منم ویدا آریا منش هستم دستشو به سمتم دراز کرد دست
دادم پسر خوبی بود وخیلی خوشتیپ
نیما: میخوای باهم بریم یه قهوه بخوریم چون کالسای من تموم شده
کاری ندارم
موافقم بریم
یه کافی شاپ خیلی شیک کنار دانشگاه بود باهم داخلش شدیم
گارسون اومد و سفارش قهوه هارو گرفت
نیما: خوب چی شد اومدی پزشکی ؟
ویدا: از بچگی عاشقش بودم خیلی تالش کردم تا به اینجا برسم مثل یه آرزو میمونه
ویدا: خوب دیگه باید برم کالس بعدی االن شروع میشه ازآشنایت
http://mahroman.xyz/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%b4%d9%82-%d8%ae%d8%b4%d9%86/
نویسنده: فاطمه محمدی
ژانر:عاشقانه
مقدمه:
ویدا دختری که رابطه ی عاشقانه با پسری به نا نیما داره. مدتی که از این عشق دو نفره می گذره نیما به ناگاه زیر تمام عاشقانه هاشون می زنه و با خواهر ویدا ازدواج می کنه. در همین حین پسری به نام وریا که به دنبال انتقام می گرده و از ویدا متنفره اون رو بدست میاره تا شکنجش بده.
با وجود تمام این سیاه بختی ها ویدا همچنان چشم به برگشت عشق زندگیش داره.
ویدا کجای دختر بیادیگه روز اول دانشگاه دوباره میخوای دیر بکنی؟
ویدا: کشتی منو دیگه مانیا االن خودمو میرسونم ترافیکه خوب چیکار کنم استاد که نیومده؟
مانیا: نه ھنوز شانست گفته فقط زودی بیا خدافظ
ویدا: باشه خدافظ
اه این ترافیک لعنتے دیگه چی میگه اگه روز اول دانشگاه دیر برسم
که خیلی بدمیشه از شر ترافیک خالص شدیم و تاکسی به سرعت به
سمت دانشگاه حرکت کرد
کرایشوحساب کردمو پیداه شدم واے خداے من هیچوقت فڪرشو
نمیکردم بتونم پابه این جا بزارم ولی شد به ساعت نگاه کردم
دیرشده بود به سرعت راه افتادم کلی گشتم تا کالسو پیدا کردم اما تا در کالس رو باز کردم استاد که یه مرد جون بود منو از کالس پرت کرد
بیرون هرچی التماس کردم رام نداد اه مرتیکه خل وچل رفتم نشستم
رویکی از صندلی های که تو حیاط دانشگاه بود و همینجوری داشتم
حسرت میخوردم
که یه پسر جون اومد کنارم نشست
چیزی شده خانوم
اره استاد از کالس انداختم بیرون چون دیر کرده بودم روز اول
دانشگاهمم بود
چه بد خوب دفعه بد جبران کن زودتر بیا راستی اسم من نیما
احسانیه منم رشته ی پزشکی هستم خوشبختم منم ویدا آریا منش هستم دستشو به سمتم دراز کرد دست
دادم پسر خوبی بود وخیلی خوشتیپ
نیما: میخوای باهم بریم یه قهوه بخوریم چون کالسای من تموم شده
کاری ندارم
موافقم بریم
یه کافی شاپ خیلی شیک کنار دانشگاه بود باهم داخلش شدیم
گارسون اومد و سفارش قهوه هارو گرفت
نیما: خوب چی شد اومدی پزشکی ؟
ویدا: از بچگی عاشقش بودم خیلی تالش کردم تا به اینجا برسم مثل یه آرزو میمونه
ویدا: خوب دیگه باید برم کالس بعدی االن شروع میشه ازآشنایت
http://mahroman.xyz/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%b4%d9%82-%d8%ae%d8%b4%d9%86/
۳۸.۱k
۰۴ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.